خاطره‌ رحیم‌صفوی از شهید «حسن باقری»

سرلشگر رحیم‌صفوی از زبان مقام معظم رهبری نقل می‌کند: «تا آمد پای تابلو (شهید حسن باقری) و شروع کرد وضعیت دشمن را تشریح کرد، قلبم ناگهان ریخت ! اما هر چه زمان می‌گذشت، قلبم روشنتر می‌شد؛ مثل یک روحانی که مثلاً وقتی پسرش می‌خواهد به منبر برود نگران است که آیا می‌تواند از عهده این منبر برآید یا نه!»

به گزارش فارس ، سرلشگر سیدیحیی رحیم‌صفوی نقل کرده ‌است:

در آغاز جنگ که بنی‌صدر ملعون و خائن به جبهه‌ها می‌آمد، بنده، فرمانده عملیات خوزستان بودم. ما را به جلساتی که راجع به جنگ بود راه نمی‌دادند! من با شهید بزرگوار حسن باقری با تلاش مقام معظم رهبری که نماینده وقت حضرت امام (ره)بودند، وارد جلسه شدیم.

وقتی نوبت ما صحبت کردن به ما رسید، ابتدا قرار بود وضعیت دشمن گزارش شود و بعد وضعیت جبهه خودمان.

به شهید بزرگوار اشاره کردم و گفتم «شما این مطلب را توضیح بدهید»؛ مقام معظم رهبری در زمان‌های بعد از آن جلسه به من گفت که «تا شما اشاره کردی که حسن بلند شو، دیدم که یک جوان لاغر اندام و کوچولو بلند شد، بدون اینکه سر و ریشی، محاسنی داشته باشد (البته ته ریش کمی داشت)، دلم ناگهان ریخت. گفتم حالا بنی‌صدر و اینها نشسته‌اند، این جوان چه می‌خواهد بگوید، تا آمد پای تابلو، آنتن را گرفت و شروع کرد وضعیت دشمن را منطقه به منطقه تشریح کرد که دشمن اینجا چند تانک دارد، اینجا چه تیپ و لشکری مستقر است، آنجا خاکریز زدند، اینجا میدان مین و آنجا سیم خاردار ایجاد کرده‌اند، هر چه زمان می‌گذشت، قلبم روشنتر و چهره‌ام بازتر می‌شد؛ مثل یک روحانی که مثلاً وقتی پسرش می‌خواهد به منبر برود نگران است که آیا می‌تواند از عهده این منبر برآید یا نه. من چنین حالی داشتم ولی هر چه بیشتر صحبت می‌کرد من چهره‌ام بازتر می‌شد.»

شهید باقری در آن جلسه چنان گزارش دقیق، مصور و خوبی ارائه داد که همه حضار حتی خود بنی صدر به شگفت درآمد که این جوان این اطلاعات جالب را از کجا آورده است.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد