انصافا وقتی در تمدنی مثل حوزه نفوذ زبان فارسی، که میتوان سرزمین شعر و ادبش نامید، یک بیت شعر از شاعری گل میکند و به ضربالمثل مشهوری در بین مردمان تبدیل میشود، باید آن را با زر نوشت و از طلا قاب گرفت. مثل این میماند که مغازهای در کرمان به زیره خوب داشتن اسم در کند، یا شیرینیفروشی در یزد به باقلوا، یا چه میدانم فوتبالیستی در برزیل به گل زدن. بیگمان این بیت شعر استاد سخن، سعدی شیرازی را بسیار شنیدهایم یا از آن یاد کردهایم که:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی، به ترکستان است
اما شاید اگر شیخ اجل امروز در میان ما بود (اگر میتوانست در چنین روزگاری طبع بلند شاعرانهاش را حفظ کند و هنوز حوصله سرودن داشته باشد!) احساس میکرد که باید در این تک بیت شاهکارش تغییراتی بدهد. چون با توجه به مفهوم این شعر، احتمالا در روزگار شیخ اجل، مشکل عمده مردم به کجا رفتن بوده است، نه چگونه رفتن. مردم آن روزگار، خوب راه میرفتند و مسافرت میکردند. با اسب و شتر سبقت غیرمجاز نمیگرفتند؛ بین کاروان لایی نمیکشیدند و ساربان را مجبور نمیکردند سر هر پیچ مأمور بگذارد و دوربین سرعتسنج پیشرفته بدهد دستشان و بگوید: برگ جریمهها را تمام نکردهاید، به دژ برنگردید!
خلاصه اوضاع امروز با روزگار شیخ اجل خیلی توفیر دارد. ما میدانیم در اقتصاد و صنعت بهکجا میخواهیم برویم. (ژاپن نشد، مالزی) میدانیم در فرهنگ به چه نقطهای باید برسیم. میدانیم از سینمای مملکت چه میخواهیم و ... اما نمیدانیم چطور باید رفت و کی باید رسید؟ راهبلد زیاد داریم. راهرو نیست. همه در راهشناسی از خود ترکستان دکترا گرفتهاند،
اما وقتی موسم حج فرا میرسد و صحبت از مراسم «برائت از مشرکین» میشود، خیلیها برای گرفتن ویزای مهاجرت، از «اوکراین» سر درمیآوردند! این روزها اصلا ترکستان رفتن که ترسیدن ندارد و روزنامهها پر است از آگهی تور تفریحیاش و ... انگار باید با اجازه از سعدی (علیهالرحمه) (خطاب به ارتجاع منطقه) گفت:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
اینطور که مثل خرس قطبی خوابی!
الغرض، از شعر و گوشه و کنایه که بگذریم، لابد شنیدهاید قضیه چیست. در خانه سینما جشنی میگیرند و یک عده از هنرمندان وادی سینما را برنده اعلام میکنند. بندهخدایی آن وسط جوگیر میشود و یکدفعه میزند به جاده خاکی. از جمله اینکه: ای کاش استاد «مخملباف» و استاد «کوروساوا» و «ونگوک» و ... با سینمای ایران آشتی کنند و در چنین محافلی زیارتشان کنیم و الی آخر ... یعنی ارشاد مجوز فیلم طرف را باطل میکند و وزیر نامه میزند و «عسگرپور» اعتراض میکند و رسانههای اپوزیسیون ذوقزده میشوند و «شمقدری» جواب میدهد و باقی قضایا... که گویا دیگر آخر ماجرا به اولش خیلی ربط ندارد.
اما حقیر میخواهم از همینجا ادامه بدهم. وگرنه اعتراض به وزیر و قر و غمیش اپوزیسیون دادن و «آزادی» کجایی که من در زعفرانیه غریبم و... که در این مملکت خیلیوقت است عادی شده. برخی از ما عادت کردهایم که توهمی به اسم دولت را در ذهن بسازیم و همه کاسه و کوزهها را بر سر همین دولتی بشکنیم که خودمان سالهاست از مصادیق بارزش هستیم. (دولت را که اجنه و موجودات فضایی اداره نمیکنند!) استاد مخملباف نه، همین استاد شجریان -که حقیر هنوز هم تعلقخاطری به صدایش دارم- را جمهوری اسلامی «حضرت استاد» کرد. با همین رسانههای ننهمرده دولتیاش! وگرنه «بیسوات»هایی چون حقیر صد سال دیگر هم متوجه نمیشدیم که گامهای صدای «حمیرا» فقط دو - سه اکتاو بالا را دارد و کلی ناقص هم هست. (و چون شوهرش «پرویز یاحقی» بوده، بلد بوده چطور برایش آهنگ بسازد که قضیه معلوم نشود). انقلاب اگر نمیشد «گلپا» هم در اینهمه جار و جنجال جاز
و جنگولکبازی صدایش بهجایی نمیرسید. نمیگویم شجریان استاد نیست (اگرچه مخملباف را میگویم) اما امثال این بزرگوار خیلی بیشتر از آنچه که به انقلاب خدمت کردهاند، خدمات گرفتهاند. جمهوری اسلامی اگر منت بر سرشان نداشته باشد، زیر منتشان هم نیست، که نگذاشت صدایشان در نیاید؛ بین آنهمه جوانکهای خوانندهای که از بابا و ننهشان قهر نکرده و به سر کوچه نرسیده ستاره میشدند؛ عربده میکشیدند و مشهور میشدند و به قول «مهران مدیری» فرت و فرت کنسرت میدادند. مخملباف اگر راست میگفت، قبل از «توبه نصوح» روشنفکر میشد. این اولا؛ از ثانیا و ثالثا هم بگذریم و برویم سراغ حرف آخر. فقط خدا کند آدم آخر کارش توبه نصوح باشد و بایکوت این و آن! خدا کند عاق اسلام و شهدا نشویم!
فرصت نشد اصل ماجرا دستگیر حقیر شود، اما جوانتر که بودیم، «میرشکاک» میگفت ببینید هر کسی از کجا نان میخورد، تا بفهمید حرفحسابش چیست. انگار این روزها مشکل سینمای ایران شده امنیت شغلی اهالیاش. اکثرا شمشیر از رو بستهاند و از دولت طلبکارند که چه باید بدهد و چه برایمان نکرده، اینکه دولت به نمایندگی از 70 میلیون نفوس از سینما و سینماگر چه میخواهد و چه باید بخواهد، مهم نیست.
وزارت ارشاد، تشکیلات عریض و طویل معاونت سینمایی را علم کرده که یک عده از این طریق یارانهها دلارهای نفتیشان را بگیرند. نمیگویم نگیرند، یا در حدود این 30 سال زیاد گرفتهاند. کلی آدم اهل فن و اهل درد در سینمای ایران زحمت میکشند و فقط معدودی از این افراد نهتنها لنگ کرایهخانهشان نیستند، که ماشینهای خارجیشان را با رنگ کت و شلوارشان هماهنگ میکنند. یکی از مصیبتهای همین دولتهایمان این است که نه بلدند، نه باور دارند که باید برای فرهنگ و هنر و ادبیات خرج کرد. هنوز در عمل باور ندارند که قدرت آمریکا در هالیوود است، نه بودجههای نظامی نجومیاش. نمیدانند چطور میتوان بین رشد ادبیات رماننویسی آمریکای لاتین و قدرتهای نوظهوری مثل برزیل ارتباط برقرار کرد. هنوز برنامهای واقعی ندارند که در مرزهای امپراتوری قدیم ایران برای بقرای زبان و نفوذ ادبیات فارسی
چه کرد و ... الی ماشاءا... . اما همه قضیه این نیست. سعدی و حافظ، همزمان گورکانیان هند نبودند که هموزن خودشان و اسبشان سکه طلا بگیرند. حکیم طوس مگر بیمه بازنشستگی گرفت؟ خلاصه که به قول مولانا بیدل:
مایه طبع هنرمندان همان دست تهیست
تا به قید برگ بود، از نی نوایی برنخاست
«شمقدری» هر که باشد، کسی نمیتواند ادعا کند جزو اهالی سینما نیست و درد سینماگران را درک نمیکند. اما نمیدانم چرا وقت نقد و نظر دادن، عالم و آدم مینالند که مشکل سینمای ایران دولتی بودنش است (همه میدانند که بدنه این سینما به کمک مستقیم و غیرمستقیم دولت سرپاست) اما توقع دارند همین دولت در هیچ موردی به کسی نگوید خرت به چند و بالای چشمت ابروست! وقتی همین سیستم دولتی فیلمی مثل «چهل سالگی» را در پنج رشته اصلی کاندیدای سیمرغ اعلام میکند، کسی نمیپرسد کجای این شاهکار سینمایی از هفت فرسخی آرمانشهرهای نظام جمهوری اسلام گذر کرده و گذرش به معیار و ملاکهای هنر انقلابی و اسلامی افتاده؟
همه میدانند «درباره الی» درباره چیست؛ حرف حسابش چیست و چرا یک نامزد شرعی، یا حداقل عرفی را آنطور منفور و وضوبگیر(!) نشان میدهد؛ وقتی یک دوجین قهرمان همذاتپنداری شده در آن فیلم و فیلمهای دیگر حاضر نیستند محض رضای خدا در بدترین شرایط مادی و عاطفی به یکی از ائمه اطهار (علیهمالسلام) متوسل شوند و اسمی از معصومین بیاورند! (چون زبانم لال امّلبازی میشود و شاید فلان سایت خبری صهیونیست گمان کند حضرت استاد تئوکرات تشریف دارند، بهجای تکنوکرات یا دموکرات!) اما کسی نمیپرسد واقعا اگر این شرایط و معیار ها و محدودیتهای خاص در ایران معاصر نبود، سینمای رقص و آواز هندی و سکس بالیوود و هالیوودی اجازه میداد خیلی از این حضرات عرض اندام کنند و مثلا برای «زادبوم» و «زایندهرود» مجال نفس کشیدن و نطق زدن باقی میماند؟
خلاصه اینکه وزارت ارشاد چند سال بعد باید جواب بدهد که شعارهای این دولت و آن 25 میلیون رأی مردم به این مواضع چقدر در معاونت سینمایی ظهور و بروز داشته؟ الان میخواهد با این قمپزهای اپوزیسیونی چه کند، خیلی مهم نیست. مهم ایناست که با معیارهای انقلاب فیلم بسازد.
نعمتا... سعیدی
منبع: هفته نامه پنجره/شماره 63
سلام.
خدمت رسیدم برای عرض تبریک شب میلاد حضرت رضا.
الهی عجل لولیک الفرج.
محتاج دعای خیر شما.
و اگر قابل باشیم دعا گو هستیم.
سلام بزرگوار
ضمن تبریک و شاد باش بمناسبت ولادت با سعادت ثامن الحجج، این حدیث زیبا را بعنوان عیدی از من قبول بفرمایید.
امام رضا(ع):
حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود، مگر در وی سه ویژگی باشد.
1-فهم دین
2-اندازه گیری درست در زندگی
3-شکیبایی بر سختی ها وگرفتاری ها
عیون اخبارالرضا ج 1 ص 305
همچنین می فرمایند:
خود را با کار مداوم خسته نکنید و برای خود تفریح و تنوع قرار دهید ولی از کاری که در آن اسراف باشد یا شما را در اجتماع سبک کند پرهیز کنید.
سلام حاج داوود
حال شما بزرگمرد؟
به به. این چند وقت نور علی نور کردین! خیلی پستهای ناب و زیبایی گذاشتید.
انصافا اومدم اینجا یه عالمه کسب فیض و حال و اطلاعات و معلومات کردم.
آرزوی موفقیت و سرافرازی!
ما رو هم همچنان دعا بفرمائید.