سردار حاج مهدی طیاری از فرماندهان لشکر 41 ثارلله کرمان در دفاع مقدس بود؛ سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس، خاطرهای را از رشادتهای حاج مهدی طیاری در «عملیات کربلای 5» بیان کرده است.
سردار سلیمانی میگوید: در طول «عملیات کربلای 5»، برای سرکشی به نیروها و «کانال ماهی» رفته بودم. ما نمیتوانستیم از داخل کانال تکان بخوریم. آتش آن قدر سنگین بود که تصورش غیرممکن است. چنانچه آنتن بیسیم یک ذره از لبه کانال بالا میزد،حداقل 30 دستگاه تانک دشمن همزمان به سمت ما شلیک میکردند.
هر کسی آنجا بود زخمی شد. در آن وضعیت ناگهان فردی بر روی «دژ» توجهم را به خود جلب کرد. خوب که نگاه کردم، شناختمش. "طیاری" با سر باندپیچی شده آن جا ایستاده بود. فکر کردم نکند موجی شده باشد چون انسان عاقل جرأت انجام آن کار را نداشت. او را به حرف گرفتم تا عقل و هوشش را آزمایش کنم. عجب شجاعتی داشت. اصلاً به تیرهای دشمن اعتنا نمیکرد. تیر مثل باران از خط عراق شلیک به سمت ما شلیک میشد. ترسیدم طوریش بشود. دستش را گرفتم و او را به درون کانال کشاندم.
کمی با او حرف زدم و توجیهش کردم که دست از کارهای خطرناک بردارد. همان جا، گروهانی را به او دادم تا به طرف نیروهای عراقی حرکت کند و ادامه عملیات را دنبال کند. بدون درنگ نیروها را از داخل کانال به سوی عراقیها حرکت داد. نیروها از کنار «دژ« حرکت میکردند اما خودش از روی دژ میرفت.
طیاری آن کارها را میکرد تا ترس را از وجود نیروهایش دور کند. در آن جا جنگ عجیبی درگرفت. تا آن زمان جنگ جانانه آن طور ندیده بودم. هیچ وقت در جنگ، فرماندهی با تهور و شجاعت طیاری واقعاً ندیده بودم. من در آن جا ندیدم این آدم در مقابل دشمن نیم خیز برود و اعتنایی به گلوله دشمن بکند. او به سوی گلوله میدوید نه پشت به گلوله.
در «عملیات کربلای5» حاج مهدی طیاری ناجی عملیات در محدوده لشکر ثارالله بود. عملکرد او بعد از غواصها در گرفتن سرپل که تأثیر بسیار عمیقی در سرنوشت کل عملیات داشت، تعیین کننده بود.
میتوان او و «حاج یونس» ( شهید یونس زنگیآبادی) را مردان شماره یک «عملیات کربلای 5» نامید. کربلای 5، وضع بسیار سخت و ناامیدکننده داشت. «عملیات کربلای 4» با شکست مواجه شده بود و شرایط روحی بدی بوجود آورد بود. بخشی از منطقه را انبوهی از میدان مین پر کرده بود و بخشی دیگر را «گل»، که قابل عبور نبود.
خط اول را سه گردان غواص گرفته بودند. اولین گردان عمل کننده بعد از غواصها گردان حاج مهدی طیاری بود. آنها میبایست از یک جنگل 500 متری سیم خاردار عبور میکردند. کار بزرگی بود.حاج مهدی از ابتدای عملیات، طوری در بیسیم صحبت میکرد که انگار نه انگار در خط مقدم، میان آتش و خون قرار گرفته است. گویی در خیابانهای جیرفت مشغول حرف زدن و شوخی کردن است. ذرهای ترس و نگرانی در وجودش درک نمیشد. چنان سرعتی در پیشروی داشت که تصورش برای انسان دشوار بود. در طول عملیات اعتنایی به چپ و راست محدوده گردان نداشت. او فقط به فکر کار خود بود و سعی داشت ماموریتش را به نحو احسن و هر چه سریعتر انجام بدهد.
ما در خط مقدم درگیر بودیم و ذهنمان در آن جا بود که ناگهان حاج مهدی طیاری از پشت بیسیم اعلام کرد من از کانال ماهیگیری عبور کردم. من آن طرف کانال هستم. وقتی خبر را به آقا محسن ( محسن رضایی) دادم، طولی نکشید روی خط بیسیم ما آمد و شروع به تشویق حاج مهدی کرد.
کسی باورش نمیشد که حاج مهدی از کانال ماهی عبور کرده باشد. همه در تردید به سر میبردیم. برای اطمینان، بار دیگر رمز پل را چندین بار برای حاج مهدی تکرار کردم، در آخر گفتم شاید رمز را فراموش کرده باشد و یا اشتباهی فهمیده است. به طور معمولی به حاج مهدی گفتم: طیاری از روی پل ماهیگیری عبور کردی؟
طیاری از پشت بیسیم گفت: بله، از روی پل ماهی عبور کردم آمدم این طرف. اشک در چشمان همه جمع شده بود. باور کردنش بسیار دشوار بود به طیاری گفتم: خوب، دیگر جلو نرو...
آخرین مسئولیت مهدی طیاری، فرماندهی گردان 419 لشکر 41 ثارلله بود که در خرداد 1367 و «عملیات بیتالمقدس 7» به شهادت رسید. «ایسنا» |
سلام حاجی!
امثال حاج مهدی طیاری که گمنام جنگیدند و گمنام شهید شدند کم نیستند... روح همهشون شاد
خیلی عرض ارادت داریم، دلم براتون تنگ شده
وظیفهتون فراموش نشه
سلام امین جان
روحمان با یادشان شاد...بزرگواری دلاور...دل به دل راه داره...ما که همیشه در حال انجام وظیفه هستیم برادر...شما فقط دعایمان کنید.دی
سلام مجدد
تا ساعاتی دیگر به امید خدا عازم جنوب هستم...تماسی بود غیرمنتظره و دعوتی غیرمنتظرهتر... رسم ادب خداحافظی است است و طلب حلالیت... خیلی اوقات چیزهایی شامل طلب حلالیت میشه که آدم روحش هم خبر نداره، پس این بحث رو باید جدی گرفت!
ارادتمند!
سلام امین جان
سلام ما را هم به شهدا برسان
خدا نگهدارت دلاور
یاعلی