هاشمی:هرکس باغ دارد،زمین دارد، بدهد

طی هفته های اخیر، هیات موسس دانشگاه آزاد و نیز - بر اساس آنچه که در برخی رسانه ها منتشر شده- آیت الله هاشمی رفسنجانی ،تاکید دارند که دانشگاه آزاد اسلامی ملک شخصی آن هاست به گونه ای که به فرزندان آن ها ارث می رسد.

اما بازخوانی تاریخچه تاسیس این مرکز بزرگ آموزشی با 2500000000000000 ریال (250 میلیارد دلار) سرمایه، نشان می دهد که دانشگاه آزاد از بدو تاسیس با بهره گیری از حمایت های مالی دولتی و مردمی شکل گرفته است و تار و پود آن با کمک های گسترده دولت ها در ادوار مختلف و مردم و خیرین تنیده شده است.علاوه بر حمایت بی شائبه سیاسی و معنوی نظام از دانشگاه آزاد و کمک های میلیاردی دولت های ادوار مختلف به آن ، مردم و خیرین فراوانی بوده اند که با اعتقاد و اعتماد به اتکای دانشگاه آزاد به نظام ، جهت رشد و اعتلای دانش در کشور- و نه افزایش سرمایه آقایان هاشمی و جاسبی- اموال و املاک خویش را به دانشگاه آزاد بخشیده اند.

اظهارات آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه روز 31 خرداد ماه سال 1361که در آن خبر تاسیس دانشگاه آزاد به اطلاع عموم مردم رسید ،سند مهمی است که نشان می دهد این مرکز آموزشی چگونه و با چه اموالی تاسیس شده است.اولین نکته مهم در این باره ، آن است که اگر آقای هاشمی قصد آن داشته که یک موسسه خصوصی تاسیس کند که بعدا" ایشان و دیگر اعضای هیات موسس بخواهند آن را به مثابه ملک شخصی به ورثه بسپارند یا وقف نمایند؛ چرا و با چه مجوزی این موضوع را از تریبون عمومی و از جایگاه امام جمعه بیان داشته اند و از این تریبون و جایگاه ، مردم و خیرین را به حمایت و بخشش اموال خود به یک موسسه خصوصی دعوت نمایند؟ آیا افراد دیگر هم در آن زمان می توانستند از تریبون نمازجمعه -که در آن زمان مهمترین و تاثیرگذارترین تریبون عمومی و حتی رسانه ای کشور محسوب می شد -برای موسسه شخصی خود تبلیغ نموده و دیگران و دولت را برای کمک به شکل گیری آن ترغیب نمایند؟

آنچه در پی می آید بخش هایی از این اظهارات آیت الله هاشمی رفسنجانی است که در صفحه 10روزنامه جمهوری اسلامی اول خرداد 1361 درج شده است و مطالعه آن اولا" هدف و افق اولیه تاسیس دانشگاه آزاد را (درس خواندن  طلبه وار و عدم مدرک گرایی) را روشن می کند و مشخص می سازد که هزینه های سرسام آور کنونی و مدرک گرایی لجام گسیخته کنونی هیچ سنخیتی با ایده اولیه دانشگاه آزاد ندارد. ثانیا" ، مشخص می شود که تاسیس دانشگاه آزاد از ابتدا بر مبنای حمایت های معنوی و مادی حاکمیت و مردم و خیرین استوار بوده و خصوصی و ملک شخصی موسسین بودن آن ، ادعای بی مبنایی است که اخیرا" عده ای به دنبال آن افتاده اند.

«...اگر امروز امکانات ما کافی نیست که هر کس طالب تحصیلات عالی است و دوره دانشگاه را بخواهد بخواند، اگر نمی توانیم در این دانشگاه های محدود جذبشان کنیم ، فکر کنیم یک راهی را انتخاب کنیم که هیچ طالب علمی مجبور نباشد که دست از تحصیل بکشد. ما این طور فکر کردیم یکی از طرق این است که از همین امسال در هر جا که دستمان رسید و شاید کم کم به روستاها هم بکشد، به شهرهای کوچک به آسانی می رسد، مراکزی درست بکنیم به نام دانشگاه آزاد، اما نه دانشگاه آزاد رژیم گذشته ، دانشگاه آزاد واقعی که مواد تحصیلی را با روش تحصیلی که در حوزه های علمیه می خوانند ، خوانده شود. امروز اگر یک دانشجو در سال دهها هزار توان ، صدها هزار تومان خرج آن باشد ، به خاطر فضای دانشگاته و اساتید زیاد و کارمندان موسسه وزارت علوم و آزمایشگاه ها و ساید چیزها ، یک طلبه که درس می خواند تقریبا" هیچ خرجی ندارد...

 ما طالب علم می خواهیم ، طالب مدرک نمی خواهیم آنجا بیاید. او می خواهد درس بخواند. هر کسی که درس بخواند بله یک پایان تحصیلی به او می دهند که مردم بشناسند این شخص فارغ التحصیل این دانشگاه آزاد است.....راهی می شود برای این که ما در سراسر کشور حداقل در مراکز استان ها ، دهها مدرسه به سبک طلبه داشته باشیم و درآمد این می تواند از وجوه خیریه باشد. یعنی همین حالا که بنده عرض می کنم ، هنوز دفتر اعلام نکردیم ولی آقایانی که مایلند ، خانم هایی که مایلند ، می توانند اعلام کنند ما فلان باغ را داریم می دهیم برای این کار. یکی هم بگوید ما پنجاه تا اتاق در آن باغ می سازیم و ده نفر استاد هم بگویند ما روزی دو ساعت می آییم آنجا و درس می گوییم. یک جایی را باید تعیین کنیم اسم بنویسند. دولت هم البته کمک می کند. آزمایشگاه ها ساعت فراغتشان را در اختیار آن ها می گذارند. اگر لازم شد در یک وضع خاصی استاد و متخصص نداشتیم ، از یک دانشگاه می گیریم.....

من امروز از این تریبون مقدس نماز جمعه این فکری که امروز برای ما فکر است و از جامعه دانشگاهیان اسلامی خواستیم که آن ها هم طرح بدهند و از دوستان دولت هم خواسته ایم و تعقیب هم می کنیم. کسانی که حاضرند می توانند جایی اسم نویسی کنند ، به نام استاد ، به نام کمک مالی و به هر عنوان ، دادن یک محل ، دادن یک زمین ، دادن یک باغ ، دادن یک ساختمان برای خوابگاه ها ، اینها جمع می شود و ما با بودجه مردم و با کمک مردم تبدیل می کنیم این کشور را به دانشگاه واقعی...»

 
 
 
 

                                                                                                «پایگاه خبری جوان»

مقاله جدید «فیدل کاسترو» درباره ایران

                          

    آمریکا بیش از هر زمان مشتاق کنار زدن دولت میهن پرست ایران است

 

من اخیرا بر این امر تأکید کردم که جهان به زودی تراژدی که هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد را فراموش خواهد کرد. این تراژدی حاصل سیاست هائی است که همسایه شمالی ابرقدرت ما، آمریکا، از دو قرن پیش در حال انجام آن است.
ما با شیوه عمل موذیانه و حیله گرانه این کشور آشنا هستیم. رشد سریع این کشور که براساس پیشرفت فنی و علمی به دست آمد؛ ثروتی که به هزینه اکثریت عظیم مردم کارگر آن کشور و سایر کشورهای جهان به دست اقلیت سیری ناپذیر آن کشور و سایر کشورهای جهان رسیده، باعث شد ثروتی نامحدود در اختیار آن کشور قرار گیرد.
چه کسانی بیش از پیش از این وضع شاکی هستند؟ آیا اینها جز کارگران، صاحبان تخصص و حرف، کارکنان خدمات عمومی، بازنشستگان، بیکاران، کودکان خیابانی، مردمی که از بهره سواد محروم شده اند و همه کسانی که اکثریت عظیم جمعیت قریب به 7 میلیارد نفر کره زمین را تشکیل می دهند و منابع حیاتی شان دارد به طور مشهودی مستهلک می شود، هستند؟
نیروهای به اصطلاح «حافظ نظم و نظام»، که وظیفه شان قرار است نگهداری و حمایت از این مردم باشد، با این مردم چه رفتاری می کنند؟
این افرادی که به دست پلیسی، که به کلیه وسایل و امکانات مجهز هست، ضرب و شتم می شوند چه کسانی هستند؟
احتیاجی به این نیست که وقایعی را توضیح دهم که مردم در همه جا، منجمله در آمریکا، هر روزه شاهد انجام آن از طریق تلویزیون، کامپیوتر و سایر رسانه های جمعی هستند.
توضیح این امر تا حدی مشکل است که چگونه این پروژه های اهریمنی توسط کسانی که سرنوشت بشریت را در اختیار دارند، و به طرز نامعقولی فکر می کنند و می توانند این نظم جهانی را بر مردم تحمیل کنند، طراحی می شوند.
این همان موضوعاتی است که در پنج مقاله گذشته «ستون تأملات» نوشته و مقداری از فضای نشریه «گرانما»(Granma) وب سایت «Cuba Debate» را از 30مه تا 10ژوئن 2010 به آنها اختصاص دادم.
تاکنون عوامل اصلی آنچه که قرار است در آینده نزدیک روی دهد به حرکت درآمده اند و هیچ راه برگشتی وجود ندارد. در عرض چند روز گذشته، وقایع جذاب و گیرای جام جهانی در آفریقای جنوبی ذهن ما را به خود مشغول داشته است.
ما، در عرض شش ساعتی که هر روزه این مسابقات به طور زنده از تلویزیون های تقریباً تمام کشورهای جهان پخش می شوند، به ندرت وقت نفس کشیدن پیدا می کنیم.
با مشاهده مقابله مابین تیم های معروف در عرض شش روز گذشته و با استفاده از نظر غیرحرفه ای و نه چندان قابل اعتمادم، به خود اجازه می دهم که بگویم شانس قهرمانی در این جام مابین تیم های آرژانتین، برزیل، آلمان، انگلستان و اسپانیا تقسیم شده است.
...
متأسفانه در جبهه ای دیگر، راه عبور در مسیر سیاسی از ریسک های عظیمی اشباع شده است.
یکی از مطالبی که قبلاً خاطرنشان ساختم، از میان مواردی که در آینده ای نزدیک- بدون اینکه امکان بازگشت داشته باشد- به حرکت درخواهد آمد، مسئله ناو جنگی «چئونان» متعلق به نیروی دریایی کره جنوبی است که در عرض فقط چند دقیقه در تاریخ 26 مارس غرق شد و در اثر این حادثه 46نفر از اعضاء نیروی دریائی کره کشته و ده ها نفر مجروح شدند.
دولت کره دستور انجام تحقیقاتی را صادر کرد تا روشن شود که این حادثه در اثر انفجار داخلی روی داده است یا انفجار خارجی. با محرز شدن این امر که این انفجار خارجی بوده است، دولت کره جنوبی دولت پیونگ یانگ را متهم کرد که این ناو را توسط زیردریائی خود غرق کرده است. کره شمالی فقط اژدرهای مدل تولیدی شوروی سابق را در اختیار داشته است. کره جنوبی هیچ گونه دلیلی برای متهم ساختن کره شمالی در دست ندارد- جز این دلیل ساده که به هیچ علت دیگری برای این انفجار قابل تصور نیست.
در ماه مارس گذشته، دولت کره جنوبی، به عنوان اولین اقدام، دستور داد بلندگوهای مستقر در 11نقطه مرزی منطقه غیرنظامی مابین دو کره مجدداً شروع به تبلیغات کنند.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح «جمهوری دموکراتیک خلق کره» نیز، به نوبه خود، اعلام کرد که این بلندگوها به محض اینکه شروع به کار کنند نابود خواهند شد. این بلندگوها از سپتامبر 2004 تاکنون خاموش مانده اند.
«جمهوری دموکراتیک خلق کره» به صراحت اعلام کرد که سئول را به «دریایی از آتش» تبدیل خواهد کرد.
جمعه گذشته، ارتش کره جنوبی اعلام کرد که به محض اینکه شورای امنیت تصمیم خود را در رابطه با غرق شدن ناو جنگی «چنونان» اعلام کند، این بلندگوها را فعال خواهد کرد. هر دو کشور جمهوری کره اکنون انگشتان شان روی ماشه مهمات است.
دولت کره جنوبی نمی تواند باور کند که نزدیک ترین متحد آن، یعنی ایالات متحده آمریکا، یک مین به شکم چنونان چسبانده باشد- این نتیجه تحقیقات روزنامه نگار محقق «واین مادسن» (Wayne Madsen) است که در مقاله خود که در «گلوبال ریسرچ» (Global Research) مورخ 1 ژوئن 2010، آن را با توضیحاتی بسیار منطقی پیرامون آنچه که واقعا اتفاق افتاده فاش ساخت. او توضیحات خود را براین واقعیت استوار ساخت که کره شمالی فاقد هرگونه راکت و یا ابزار لازم برای غرق کردن ناو چنونان است- راکت و یا اسلحه دیگری که قادر باشد از هرگونه رهگیری توسط تجهیزات پیچیده ضد زیردریایی بگریزد.
کره شمالی متهم به انجام کاری شده است که نکرده است و همین واقعیت علت سفر اضطراری «کیم یونگ ایل» (Kim Jong Il) در یک قطار زرپوش به چین است.
وقتی که این وقایع به یکباره اتفاق افتادند، در ذهن دولت کره جنوبی هیچ زمینه ای برای پذیرفتن علت ممکن دیگر (جز حمله کره شمالی به این ناو) وجود نداشت و هنوز ندارد.
در بحبوحه فضای ورزشی و شاد موجود، آسمان سیاست دارد تاریک تر و تاریک تر می شود. قصد آمریکا مدتها است که مشهود است و این با توجه به اقداماتی است که دولت این کشور مطابق میل و معیارهای خاص خود، بدون هیچ گونه تزلزلی انجام می دهد.
قصد این کشور- که مطابق معیارهای خاص این کشور طراحی و با استفاده از زور انجام می شود- اینست که اسرائیل با استفاده از مدرن ترین هواپیماها و پیچیده ترین تسلیحاتی که این ابرقدرت بی مسئولیت در اختیار آن کشور گذارده، به تأسیسات غنی سازی اورانیوم ایران حمله کند. آمریکا به اسرائیل، که مرز مشترکی با ایران ندارد، اعلام کرده که مجوز پرواز در یک کریدور باریک هوائی را از فراز آسمان عربستان سعودی از این کشور کسب خواهد کرد. بدین ترتیب فاصله مابین نقطه پرواز تا هدف داخلی ایران، برای هواپیماهای مامور این حمله به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
مطابق این برنامه، که بخش های اساسی آن توسط سازمان اطلاعاتی اسرائیل علنی شده است، امواجی از هواپیماهای جنگی پشت سرهم و به دفعات تا تخریب کامل این اهداف به آنها حمله می کنند.
همین 12 ژوئن گذشته، نشریات مهم غربی اطلاعاتی را پیرامون کریدور هوائی که عربستان سعودی در اختیار اسرائیل قرار داده است منتشر کردند. این بدنبال توافقی است که وزارت خارجه آمریکا قبلا با عربستان سعودی به عمل آورده بود. هدف این توافق، انجام پروازهای آزمایشی بمب افکن های اسرائیل برای حمله به ایران است. این تمرینات تاکنون در فضای پروازی عربستان سعودی انجام شده است.
سخنگویان اسرائیل تاکنون این گزارشات را انکار نکرده اند. ولی صرفا اظهار داشته اند که کشورهائی که در این گزارشات از آنان نام برده شده از توسعه صنعت هسته ای در ایران بیشتر از اسراییل می ترسند.
درتاریخ 13 ژوئن، «تایمز لندن» اطلاعاتی را که از یک منبع اطلاعاتی به دست آورده بود انتشار داد و این امر را تایید کرد که عربستان سعودی موافقت خود و صدور مجوز برای عبور هواپیماهای اسراییلی از آسمان این کشور برای حمله به ایران را اعلام کرده است.
رئیس جمهور «احمدی نژاد» هنگام دریافت اعتبارنامه سفیر جدید عربستان سعودی «محمدبن عباس الکلابی» خطاب به او اظهارداشت که دشمنان زیادی وجود دارند که چشم دیدن روابط نزدیک دو کشور ما را ندارند. «ولی اگر ایران و عربستان در کنار یکدیگر بمانند، این دشمنان دست از ادامه دادن به تجاوز خود برخواهند داشت.»
از دیدگاه ایرانیان، به نظر من، این اظهارات به هر دلیلی که ابراز شده باشد، محقق و موجه است. این کاملا محتمل و معقول است که احمدی نژاد راضی نباشد کوچکترین صدمه ای به همسایه عربی خود بزند.
یانکی ها کلمه ای در این مورد بر زبان نیاورده اند. فقط بیش از هر زمان دیگر اشتیاق خود به روبیدن و کنارزدن این دولت میهن پرست از جایگاه رهبری ایران را بازتاب داده اند.
اکنون باید از خود بپرسیم که، هنگامی که شورای امنیت مسئله غرق شدن ناو چنونان متعلق به نیروی دریایی کره جنوبی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد، چه هدفی را دنبال خواهدکرد- آن هم در زمانی که در شبه جزیره کره انگشت ها روی ماشه اسلحه ها قرار دارند- و آیا این یک واقعیت مسلم است- یا نیست- که عربستان سعودی، با موافقت با درخواست وزارت خارجه آمریکا، مجوز استفاده از کریدور هوایی بر فراز آسمان خود را به اسراییل اعطا کرده است تا این کشور با امواج متواتر بمب افکن های خود بتواند به تاسیسات ایران حمله کند، و حتی احیانا از مهمات هسته ای که آمریکا در اختیار این رژیم قرار داده، استفاده کند؟
اخبار شیطانی دارند کم کم از فیلتر توجه یکپارچه مردم به بازی های جام جهانی به بیرون نشت می کنند- آن هم به نحوی که هیچ کس واقعا متوجه آنها نمی شود.
                                                                                                «خبرگزاری فارس»

 

همه فرزندان خانواده هاشمی

 شمال نیوز:
یک عکس دیدنی از خانواده بزرگ آقای هاشمی رفسنجانی

شبکه ایران: اکبر هاشمی رفسنجانی روایتی درباره فرزندانش دارد که در آنجا از غیر سیاسی بودن خانواده‌اش می‌گوید، از دخترانش که یکی وارد کار ورزش و دیگری وارد بنیاد بیماران خاص شدند و پسرانش، محسن که زمینه سیاسی داشت و الآن مدیرعامل مترو است، مهدی که دنبال سکوسازی و لوله‌های کف آب و حفاری در دریا رفته و یاسر که برای راه اندازی کارش، مشاور وزیر شده بود، هاشمی پدر نتیجه می‌گیرد که بچه‌هایش در کار سیاست نیامدند اما در کارهایی که به آنها مربوط نیست، دخالت می‌کنند. اما حکایت خاندان هاشمی رفسنجانی به اینجا ختم نمی‌شود، سال 88 حکایت این خانواده به گره کور خود می‌رسد و انتخاباتی که قرار است بدون آشکار شدن نام آنها پروژه «نه به احمدی‌نژاد» را عملی کند، ناگهان در دوگانه «هاشمی - احمدی‌نژاد» گرفتار می‌شود و نقش آنها از پرده بیرون می‌افتد و آنها به ناچار خود را مغلوب می‌دانند و عصبانیت ناشی از شکست آنها را به بازی تازه‌ای می‌کشاند و در قالب‌های آشکاری قرار می‌دهد.

اکبر هاشمی رفسنجانی
انتخابات دهم ریاست جمهوری برای اکبر هاشمی رفسنجانی با طرح «دولت وحدت ملی» کلید خورد. او بیش از یک سال مانده به انتخابات در مصاحبه‌ای طرح خود را که منجر به حذف احمدی‌نژاد از اردوگاه اصولگرایی می‌شد این‌گونه تشریح کرد:‌ «چنانچه همه کسانی که خود را به هر نوعی جزو اصولگرایان می‌دانند، یکی از چهار نفر مطرح شده یعنی؛ حجج اسلام ناطق‌نوری و روحانی و آقایان لاریجانی و ولایتی را نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نیز به سهم و توان خود از نامزدی آن نامزد واحد، حمایت خواهم کرد و با جریان اصلاح‌طلب هم موافقت بشود که سهم مناسبی را در کابینه و مدیریت اجرایی کشور داشته باشد که امید بر موفقیت چنین طرحی نیز فراوان است.» در این میان اما زمانی که طرح هاشمی با استقبال برخی چهره‌های اصلاح‌طلب از جمله غلامحسین کرباسچی مواجه گشت، این ایده را به ناطق نوری نسبت دادو گفت: « این طرح را اول آقای ناطق نوری مطرح کرد که جزء اصلاح‌طلبان نیست. بعد هم آقای لاریجانی مطرح کرد که او هم جزء اصلاح‌طلبان نیست. بعد هم جامعه‌ روحانیت مبارز با خواست عسگراولادی، باهنر و حبیبی به میدان آمد.» انتساب این طرح به عسگراولادی و محمدنبی حبیبی اما تکذیب آنها و در عین حال اجماع اصولگرایان برای نفی آن را در پی داشت.
پس از به بن‌بست رسیدن طرح هاشمی در میان اصولگرایان، او ترجیح داد هدایت جبهه دوم خرداد را به عهده گیرد و این هدایتگری از آنجا آغاز می‌شد که او تلاش خود را برای به میدان آوردن خاتمی به کار بست. در همان ایام اخبار حکایت از جلسه 3 ساعته خاتمی با هاشمی رفسنجانی داشت که محور اصلی این جلسه، موضوع کاندیداتوری او بوده است. در ابتدای این جلسه، خاتمی اقدام به بیان تردیدهایش برای کاندیداتوری کرده بود که این موضع خاتمی با واکنش هاشمی رفسنجانی مواجه شد. هاشمی در ادامه،‌ خاتمی را به نترسیدن از «شکست» توصیه کرده و گفته بود: «اگر شما بیایید، بدبینانه‌ترین حالت این است که انتخابات به دور دوم کشیده شود.»
با اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی و کناره‌گیری خاتمی، هاشمی رفسنجانی حمایت از او را در دستور کار خود قرار داد چرا که گمان می‌کرد محور مناسبی برای پیشبرد طرح وحدت ملی خود یافته است. هرچند هاشمی نمی‌خواست بازیگردانی او در جبهه دوم خرداد و حمایت‌های او از موسوی چهره علنی به خود گیرد اما این موضوع تا آنجا پیش رفت که کروبی طی نامه‌ای نسبت به حمایت هاشمی از موسوی واکنش نشان داد و از تخریب‌های اطرافیان هاشمی علیه خود گلایه کرد. کروبی در نامه خود خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشته بود:‌« بدانید که به‌رغم برخی داعیه‌ها اکنون همه این رفتارها منتسب به حضرتعالی است و گرچه سهم برخی نهادهای عمومی - مانند دانشگاه آزاد اسلامی - را نمی‌توان در ترویج نامزد مورد نظر شما نادیده گرفت اما حق شهروندی‌شما در دفاع از نامزد خاص ملازمتی با خروج از دایره عدل و انصاف ندارد.»
احمدی‌نژاد هم در جریان مناظره انتخاباتی با موسوی پرده از نقش هاشمی در صحنه گردانی اردوگاه رقیب برداشت و گفت: «بنده دربرابر یک کاندیدا نیستم دربرابر یک مجموعه‌ای هستم که با محوریت آقای هاشمی و همکاری آقای موسوی و خاتمی علیه بنده حرکت کردند.»
تشکیک در سلامت انتخابات موضع دیگری بود که هاشمی رفسنجانی به موازات حمایت از موسوی اتخاذ کرد. او دو ماه قبل از انتخابات از تریبون نماز جمعه اعلام کرد که «در این دو ماه تا انتخابات باید به طور جدی تلاش شود تا سلامت انتخابات برای مردم مشخص شود. ضرورت دارد که علائم روشنی برای سلامت انتخابات نشان داده شود.»
با این همه نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب سه روز پیش از انتخابات، مهمترین واکنش به افشای بازیگردانی‌اش در جبهه دوم خرداد بود. او در نامه خود تلویحاً دولت احمدی‌نژاد به دولت بنی‌صدر تشبیه شده و حتی در آن تهدید کرده بود: «بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان‌هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاه‌ها مشاهده می‌کنیم.» نامه رئیس مجمع تشخیص مصلحت در میان بهت ناظران و فعالان سیاسی صدرنشین خبرهای انتخاباتی شد و واکنش‌های شدیدی را برانگیخت.
اما انتشار گسترده شایعه پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه هاشمی غائله دیگری برای تأثیرگذاری بر انتخابات و از آخرین تلاشها برای حذف احمدی‌نژاد بود که البته با تدبیر ایشان رنگ باخت. آیت‌الله خامنه‌ای در روز انتخابات و پای صندوق‌ رأی با اشاره به برخی شایعه سازی‌ها و نقل قول از جانب ایشان اعلام کردند: مردم به این شایعات و دیگر شایعات در خصوص بخش‌های مختلف انتخابات که ساخته انسانهای ناسالم است توجه نکنند.
موضع هاشمی در حوادث پس از انتخابات در ابتدا صرفاً سکوت بود و در حالی که فعالان سیاسی انتظار واکنش روشن از وی در قبال اردوکشی‌های خیابانی و اغتشاشات متعاقب آن را داشتند اما او پس از قریب به یک ماه سکوت در نماز جمعه 26 تیر ماه با حمایت از آشوب‌ها، شرایط را بحرانی معرفی و با ابراز تردید نسبت به انتخابات گفت: «این انتخابات اگر مشکلاتی در آن پیش نمی‌آمد ما در 30 سالگی انقلاب بهترین گام را در جهت تحقق جمهوری اسلامی برمی‌داشتیم. من نمی‌گویم که این اتفاق نیفتاده است، اما ما از اواخر دوران تبلیغات دچار تردید شدیم. افرادی تردید کردند، تبلیغات نادرست و عمل نادرست صداوسیما باعث شد، بذر تردید در دل مردم به وجود بیاید که مثل خوره به جان ما افتاده است. ما تردید را بدترین مصیبت می‌دانیم. البته دو گروه هستند؛ عده‌ای تردیدی ندارند، قاطع ایستاده‌اند و کار خودشان را می‌کنند، اما عده‌ای هستند که کم نیستند و بخش زیادی از مردم فهیم و عالم کشورمان هستند که می‌گویند ما تردید داریم. ما باید برای رفع تردید آن‌ها کار کنیم. شرایط و دوران تلخی است. هیچکس از همه‌ جریانات دلش نمی‌خواست که این‌طور شود. همه ضرر کردیم. » هاشمی در خطبه‌های نماز جمعه خود از دستگیر‌شدگان حمایت کرد و در عین حال شورای نگهبان را متهم به عمل نکردن به وظیفه خود کرد. گرچه سخنان هاشمی در نماز جمعه واکنش‌های بسیاری را برانگیخت اما او در مقاطع دیگری از جمله در مشهد و در دیدارش با اعضای حزب اعتدال و توسعه بر مواضعش در نماز جمعه اصرار ورزید.
حمایت مستقیم از آشوبگری‌ها با ادعای تقلب در انتخابات در حالی صورت می‌گرفت که رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد ماه 88 با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه‌ها بیان کند، چرا که این‌گونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می‌کند.
غیبت در مراسم تنفید و تحلیف رئیس دولت دهم واکنش دیگر هاشمی به شکست استراتژی انتخاباتی او بود و متعاقب آن محکوم نکردن اقدامات ساختار شکنانه‌ای بود که دیگر دولت را نشانه نمی‌رفتند و در واقع از قالب معترض به انتخابات خارج شده و وارد فاز مقابله با ارزشها و مقدسات شده بودند.

عفت مرعشیعفت مرعشی، همسر اکبر هاشمی رفسنجانی که البته چهره‌ای سیاسی نیست در معدود واکنش‌های سیاسی خود، در روز رأی گیری، رأی خود را نشان داد و ادعا کرد اگر تقلب نشود، موسوی رئیس‌جمهور می‌شود، ولی خدا نکند تقلب کنند که اگر این‌گونه شود، مردم به خیابان‌ها می‌آیند و اعتراض می‌کنند. وی سپس با حمله به دکتر احمدی‌نژاد گفت: امیدوارم احمدی‌نژاد و دوستان خوارجش از مردم پاسخ دریافت کنند.

مهدی
مهدی فرزند چهارم و پسر دوم هاشمی رفسنجانی رسانه‌ای ترین چهره این خاندان در انتخابات دهم ریاست جمهوری بود، مشی او با سایر اعضای خانواده اندکی متفاوت بود چرا که او از دریچه رسانه حمایت از کاندیدای مطلوبش یعنی میرحسین موسوی را بر عهده گرفت. موسوی کاندیدای مورد پذیرش مهدی بود چرا که قرار بود مجری طرح دولت وحدت ملی باشد؛ طرحی که در واقع قالبی برای پروژه «نه به احمدی‌نژاد» بود.

با راه اندازی کمیته راهبردی ستاد حامیان میرحسین موسوی، مهدی هاشمی قائم مقامی حسین مرعشی را بر عهده گرفت و از همین جایگاه هدایت رسانه‌ای برای پیروزی موسوی را آغاز کرد، اما عملکرد سایت‌های تحت مدیریت او از جمله آینده و جمهوریت تا آنجا پیش رفت که حتی کاندیدای همفکر موسوی یعنی مهدی کروبی و نزدیکانش از تخریب‌ها و تخلفات آنها گلایه‌مند بودند.

گرچه انکار ارتباط با سایت‌ها و تشکیک درباره صحت اعترافات متهمان در دستور کار مهدی هاشمی و نزدیکانش قرار گرفت اما شاهد این ادعاها نامه‌ای است که کروبی یک روز پیش از انتخابات به هاشمی رفسنجانی نوشت و نسبت به تخریب‌های سایت جمهوریت اعتراض کرد.

همچنین اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی در گفت وگویی مطبوعاتی اظهار داشت: «مهدی هاشمی سایت جمهوریت را هدایت می‌کند. بارها هم ما تماس گرفتیم ولی متأسفانه این تخریب‌ها همچنان ادامه دارد و تنها سؤال ما از آنها این است که چرا کروبی را تخریب می‌کنند...»

این تخلفات را اگر به ابهامات و اتهامات مهدی هاشمی در پرونده‌های نفتی و ماجرای استات اویل که احمدی‌نژاد در مناظره با میرحسین موسوی به گوشه‌ای از آن اشاره کرد و گفت: «استات اویل بی‌قانونی است که طرف می‌آید اینجا محاکمه می‌شود و محکوم می‌شود، از زندان فراری داده می‌شود، می‌رود خارج و تهش پسر آقای هاشمی است.» و در عین حال نقش‌آفرینی در آشوب‌های پس از انتخابات که محمدعلی ابطحی نیز به آن اشاره داشت و گفت: «به خیابان آوردن جمعیت قبل از انتخابات مقدمه‌ای بود برای به خیابان آوردن آنها در شب شنبه، افرادی مانند فاتح، تاج زاده، خاتمی و ستادش، مهدی هاشمی و آدمهایش برای اینکه جمعیت را در خیابان‌های شهر نگه دارند خیلی فعال بودند و همه اینها در پیش‌بینی و طراحی برنامه برای شب شنبه نقش داشتند»؛ اضافه کنیم در یک روال طبیعی و قانونی فرزند هاشمی باید پاسخگوی این اتهامات و ابهامات بود اما دیدیم که چنین نشد.

حتی پس از آنکه دادستان عمومی و انقلاب تهران به مهدی هاشمی توصیه کرد هر چه زودتر به ایران بازگردد تا اگر معتقد است اتهامی به او وارد نیست، از خود دفاع کند، مهدی به جای پاسخگویی طی نامه‌ای به خط و نشان کشیدن برای دادستانی پرداخت، اکبر هاشمی رفسنجانی هم ضمن توصیه به پسرش که با خیال راحت به کارها و تحصیلاتش در لندن ادامه دهد، در مشهد اعلام کرد: «مهدی ما رفته خارج و خیالش از پرونده‌هایش راحت است.» او در عین حال با اطمینان گفت: «مهدی در این انتخابات هیچ دخالتی نداشت او فقط تنها دخالتی که کرده این بود که تجربه خودشان را در کمیته صیانت از آرایی که در مجلس خبرگان خوب جواب داده بود، به دیگران انتقال داد.» گرچه هاشمی پدر، خیالش از بابت حاشیه امن فرزندانش راحت است اما معاون اول قوه قضاییه اوایل بهمن ماه اعلام کرد که پرونده فرزندان هاشمی نیز به دادسرای تهران ارجاع شده و در موعد مقرر در جریان قرار خواهد گرفت.

فائزهفائزه از پرکارترین اعضای خاندان هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری بود و در حمایت از کاندیداتوری موسوی سنگ تمام گذاشت و اتفاقاً شباهت‌هایی هم با کاندیدای مورد حمایتش داشت از این لحاظ که نیمی از دوران گوشه نشینی آخرین نخست‌وزیر، او نیز سکوت و انزوا را برگزیده بود و همانند او شکست برایش باور ناپذیر بود و واکنش‌ها و ادعاهای بعد از انتخابات این دو چهره سیاسی بعد یک و دو دهه خانه نشینی نزدیکی بسیاری با هم داشت تا آنجا که تحلیلگران این‌گونه رفتارها را ناشی از فراموشی قواعد بازی سیاسی ارزیابی کردند.

 

 
فائزه هاشمی از همان ابتدا با وجود مخالفت پیشینش با کاندیداتوری موسوی، به حمایت از او برخاست و در زمینه ساماندهی دختران فیروزه‌ای فعال شد. او در بزرگ‌ترین اجرای دختران فیروزه‌ای در مراسم سالگرد دوم خرداد در ورزشگاه آزادی در حضور خاتمی و زهرا رهنورد دوران اصلاحات را تداوم دوران سازندگی دانسته و در توصیف دورانی کنونی گفت: «در شرایط به سر می‌بریم که نکبت، خفت و خواری نصیب ملت ایران شده است.» او همچنین حرف تاریخی دیگری زده و گفته بود: «مطمئن هستم که اگر در اثر خطای ما این دولت پیروز شود، امر بر این آقا (احمدی‌نژاد) مشتبه می‌شود که خود را امام زمان بنامد و خطاهای گذشته را با قدرت بیشتر ادامه دهد.» این مواضع عریان دختر هاشمی رفسنجانی موجب شد تا احمدی‌نژاد در مناظره با میرحسین موسوی با استناد به آن بگوید: «قشنگ تشریح می‌کند و می‌گوید: دوره اصلاحات ادامه راه سازندگی است و ما آقای موسوی را می‌خواهیم برای این که استمرار همان راه است. یعنی اشرافیتی که جناب آقای هاشمی در کشور پایه‌گذاری کرد، قرار است ادامه پیدا کند.»
پایان انتخابات برای فائزه هاشمی اما پایان فعالیت‌های انتخاباتی‌اش نبود و از همان ابتدا در شکل‌گیری و تداوم تجمع‌ها نقش‌آفرینی ویژه‌ای کرد. او 26 خرداد، یعنی چهار روز پس از انتخابات، در تجمعی روبه‌روی جام جم مدعی شد که تمامی ناظران را هنگام شمارش و تجمع آرا بیرون کردند و صندوق‌ها از قبل پر از رأی به احمدی‌نژاد بود! او در عین حال که پایه انتخابات را مخدوش می‌دانست، تعریض‌هایی هم به رهبر معظم انقلاب داشت.
روز 30 خرداد، بار دیگر فائزه با شرکت در تجمع دیگری در خیابان آزادی، به تحریک معترضان به تداوم اغتشاشات پرداخت و به همین اتهام دستگیر شد. چندی بعد، حسین طائب، فرمانده وقت نیروی مقاومت بسیج درباره تحرکات فائزه هاشمی پس از انتخابات گفت: «فائزه هاشمی در تجمعی خواستار برگزاری مراسمی برای کشته شدگان در روز پنجشنبه بود اما وقتی قرار شد مقام معظم رهبری در نماز جمعه شرکت کنند، آنها این برنامه را تعطیل کرده و برای برهم زدن نمازجمعه برنامه‌ریزی کردند.»
دستگیری فائزه به همراه چهارتن از اعضای خانواده هاشمی در روز شنبه 30 خرداد در تجمع غیرقانونی چندان طول نکشید. حسن لاهوتی، فرزند فائزه همزمان با دستگیری وی، در مصاحبه با بی.بی.سی اعلام کرد که مادر و بستگانش به دلیل شرکت در تجمع اعتراضی در روز شنبه دستگیر شده‌اند و وی مدعی شد که از مادرش خواسته‌اند تا متعهد شود دیگر در تجمعات شرکت نکند و ظاهراً با توجه به عدم امضای این تعهدنامه، وی همچنان در بازداشت است.
در جریان بازداشت یکروزه فائزه هاشمی، فشارها برای آزادی وی بسیار زیاد بود. تماس‌ها در نهایت، آزادی او را یکروزه رقم زد.
چندی بعد اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در گزارشی که از دیدارهای هیأت منتخب مجلس با برخی از چهره‌های سیاسی ارائه داد، اعلام کرد: «آقای هاشمی گفتند که قصد داشتند بیانیه‌ای در این خصوص (حوادث پس از انتخابات) صادر کنم اما کسی نیستم که زیر فشارها اقدام به صدور بیانیه کنم، منظور ایشان از اعمال فشار، دستگیری دخترشان در اغتشاشات بود. گویا دختر آقای هاشمی به ایشان گفته بود که من برای خوردن ساندویچ به آن خیابان رفته بودم اما من را دستگیر کردند.»
اقدامات فائزه هاشمی موجب شد تا جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های کشور با برگزاری تجمعی در مقابل دادستانی تهران، خواستار برخورد قضایی با فرزندان هاشمی شده بودند. همچنین فعالان سیاسی اصولگرا نسبت به عدم برخورد با فرزندان هاشمی تذکرهای پیاپی داده بودند. اما فائزه هاشمی خود در تجمعات غیر‌قانونی اعلام کرد که از احمدی‌نژاد شکایت می‌کند. او مدتی پس از آزادی نیز مدعی شده بود برگزاری جشن پیروزی از سوی احمدی‌نژاد اصلی اغتشاشات است.
دختر کوچک هاشمی رفسنجانی مدت کوتاهی پس از آزاد شدن در مصاحبه با یکی از سایت‌های حزب کارگزاران، ضمن تکرار ادعاهای قبلی‌اش درباره تقلب در انتخابات مدعی شد که جمهوریت از نظام رخت بربسته و تبدیل به حکومت اسلامی شده است. او در واکنش به برخورد با متهمان اغتشاشات اخیر مدعی شد که «برای افراد بی‌گناه پرونده‌سازی می‌کنند و برعکس پرونده‌دارها را به مقام و پست می‌رسانند.» او در مصاحبه خود «انقلاب مخملی» را نوعی فرافکنی خواند و گفت: «انقلاب مخملی در مفهوم عام آن می‌تواند به معنی اصلاح‌طلبی و بیان مسالمت‌آمیز ضرورت اصلاحات و تلاش برای انجام آن باشد که چیز بدی نیست.» او همچنین درباره اعترافات حسین رسام، تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس که در اغتشاشات دستگیر شد، هم گفت: «اعترافات کارمند سفارت انگلستان البته طبق آنچه که من شنیدم، چیزی نبود جز انجام وظیفه. هر سفارتی در هر کشور از اوضاع طرف مقابل گزارش تهیه می‌کند تا سیاست‌هایشان را بر مبنای شرایط واقعی هر کشوری بریزند. مگر سفارت ما در کشورهای خارجی این کار را نمی‌کنند؟»
فائزه هاشمی، هرچند که بعد از بازداشت یک روزه، مدتی حاشیه‌نشینی کرد و غیر از حرف‌های پراکنده‌ای که در سطح رسانه‌ها از وی منتشر می‌شد، خبری از او نبود اما حضور دوباره‌اش در حاشیه مراسم16آذر و روز دانشجو در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد و سخنرانی در جمع تعدادی از حامیان موسوی و همچنین حضوری دیگربار در میان اغتشاشگران روز عاشورای حسینی در تهران، از تداوم تحرکات او در ایام انتخابات حکایت دارد.

محسن
رفسنجانی در انتخابات دهم بیش از آنکه خود به میدان حمایت از کاندیداها بیاید تصمیم گرفت در قامت یک حامی قدرتمند برای خانواده خویش ظاهر شود و مدافع تمامی اقدامات آنها باشد. او که در جریان این انتخابات چند بیانیه با امضای خود به عنوان پسر هاشمی و رئیس دفتر ریاست مجمع تشخیص مصلحت را در کارنامه دارد، اما به واسطه مسئولیتش در مترو تهران تلاش می‌کرد تا مانند مهدی و فائزه چندان نقشش از پرده بیرون نیفتد. با این همه پس از این مناظره 13 خرداد ماه احمدی‌نژاد و موسوی، محسن هاشمی در نامه‌ای به احمدی‌نژاد مدعی شد که رئیس جمهور با دروغ و عوامفریبی می‌خواهد فضای انتخابات را «هاشمی – احمدی‌نژاد» کند اما او نگفت که چرا برپایی چنین فضایی این چنین به نفع احمدی‌نژاد است و آرای مردم را به سوی او گسیل می‌کند. چندی بعد نیز پیش از آنکه محسن مجبور به ترک دفتر پدر به دلیل ممنوعیت تصدی دوشغل همزمان شود، امضای او به عنوان رئیس دفتر مجمع تشخیص مصلحت پای شکایت از رسانه‌های منتقد هاشمی ثبت شد. محسن هاشمی در نامه خود رسانه‌‌های مورد شکایت را «رسانه‌های معلوم‌الحال» نام برد و اظهار داشت این شکایت نه ادعایی شخصی بلکه به واسطه حفظ نظام و ولایت فقیه مطرح شده است. بار دیگر نیز نام او در کنار نام دیگر اعضای خانواده‌اش در نامه‌ای سرگشاده به رئیس قوه قضاییه ثبت شد. آنها در نامه خود نوشتند:‌ «ما «هاشمیان»، اما از آنجا که طرح این اتهامات، به عنوان اهرم فشار و ابزاری برای حذف هاشمی رفسنجانی به کار گرفته می‌شود و خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می‌ریزد، بر احقاق حق خود پافشاری می‌کنیم.»

 


 اما چندی بعد از انتخابات مشخص شد محسن آنگونه هم که می‌خواست خود را منطقی و اهل نگارش و حرکت از مسیر‌های بدون جنجال نشان دهد نیست و در هتاکی و بی‌پرده عیان شدن چیزی کم از مهدی و فائزه جنجالی ندارد. 26 خرداد ماه همان زمان که فائزه مشغول تحریک آشوبگران بود و سخنرانی‌های ساختارشکنانه در اجتماع به اصلاح معترضان به انتخابات ایراد می‌کرد، محسن هم در مراسم افتتاح خط 7 مترو حرفهایی زد که البته در شلوغی‌های اخبار آن روزها مجال انتشار نیافت. اظهارات فرزند ارشد هاشمی، 4 روز پس از انتخابات اعتراض حاضران در جلسه را بر انگیخت. او گفته بود:‌ «ابتدا انتخابات را هاشمی - احمدی‌نژادی کردند، حالا با مشکلاتی که خود برای کشورایجاد کردند می‌خواهند فضا را خامنه‌ای- هاشمی کنند... بر بستر شایعات سوار شوند و رأی بیاورند، بگویند این رأی حلال است؟ حالا این رأی را گرفتید مگر حلال است؟ اگر اجازه دادند علیه بزرگتر از هاشمی صحبت کنند بیشتر رأی جمع می‌شود، اصلاً اگر کل انقلاب را زیر سؤال ببرند 70 میلیون رأی جمع می‌شود.» او همچنین در اعتراض به قطع بلندگو و ترک جلسه از طرف حاضران گفت: «این مردم که اینجا نشسته‌اند می‌گویند محسن هاشمی دزد است که اینجا حرف می‌زند. من اول باید ثابت کنم که دزد نیستم، بعد بگویم خط 7 را کی ساخته؟... چرا بعضی سپاهی‌ها رفتند؟ چرا نوشتند ما دزدیم؟»

فاطمه
نارضایتی پدر از وضع موجود انگیزه‌ای مضاعف برای فاطمه فرزند ارشد هاشمی رفسنجانی بود تا به جمع دیگر اعضای خانواده در حمایت از میرحسین موسوی بپیوندد. گرچه او حمایتش از موسوی را تبعیت از یک تصمیم حزبی اعلام کرده بود اما همزمان گفته بود:‌ «وقتی در خانواده بحث می‌شود ایشان می‌گویند از وضعیت موجود ناراضی‌اند و خواستار ایجاد تغییر در این شرایط هستند. آیت‌الله هاشمی معتقدند که احتیاج به تغییرات زیادی در سطح مدیریتی کشور داریم.»
گرچه او به سیاق دیگر اعضای خانواده فعالیت‌های انتخاباتی را از سر گرفت و پیش رفت اما مثل خواهرش روزهای آشوب را در خیابانها سپری نکرد و حرفهای تند و ساختارشکنانه نزد و در جریان بازداشت یک روزه خواهرش، طی تماس‌هایی با قوه قضائیه تمام تلاشش را برای آزادی او انجام داد.
فاطمه هاشمی رفسنجانی وقتی که پس از 11 سال در شهریور ماه 88 از ریاست فدراسیون ورزشهای بیماران خاص استعفا می‌داد اما در متن استعفای خود عقده‌گشایی کرد و نوشت:‌« یقین دارم آنان که با قطب بندی جامعه و بیگانه انگاری هر آن که با آنها نیست و حتی با مخالفت‌های پنهان و آشکار با اصل ولایت و امامت امت دو رکن جمهوریت و اسلامیت نظام را نشانه گرفته‌اند و همه منتقدان را دشمن می‌پندارند و با بیان و ادبیاتی استهزاآمیز تلاش در حذف آنان دارند و عرصه را بر خدمت خادمان تنگ کرده‌اند راه به جایی نخواهند برد.» او اما در نامه در حالی از حلقه بسته مدیریت سخن می‌گفت که اشاره‌ای نکرد که چگونه در 4 ساله دولت نهم در این سمت باقی مانده و آیا او خود مصداق حلقه بسته می‌شد یا خیر؟

یاسریاسر آخرین فرزند هاشمی رفسنجانی اما از همه اعضای خانواده خود در انتخابات کم حاشیه تر بوده است او که علاوه بر فعالیت‌های اقتصادی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت روزگار می‌گذراند، چهره‌ای سیاسی و رسانه‌ای نداشته است. تنها اظهار نظر انتخاباتی که از او وجود دارد نقل قولی است که مدت زیادی قبل از انتخابات محمدعلی ابطحی از وی نقل کرده است. هم زمان که حسن روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تیغ انتقاد غیرمنصفانه علیه دولت می‌کشید، یاسر از نامزدی حسن روحانی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری خبر داده بود و در عین حال حضور روحانی در عرصه انتخابات مزبور را مشروط و منوط به عدم نامزدی خاتمی در این انتخابات کرده و در صورت نامزدی خاتمی، حضور روحانی را به عنوان نامزد ریاست جمهوری بلاموضوع عنوان کرده بود. است.
گرچه در جریان اغتشاشات روز 13 آبان اخباری مبنی بر حضور او در میان اغتشاشگران منتشر شد اما او برخلاف فائزه که عضو فعال اغتشاشات است و حتی از انتشار عکس و فیلم حضورش در آشوب‌های خیابانی ابایی ندارد، حضور خود را تکذیب کرد و در تکذیبیه خود تهدید کرد که «شایعه سازان اگر عذرخواهی نکنند، در دادگاه باید پاسخگو باشند.» با این همه وقتی صحبت از ضرورت از بین رفتن حاشیه امن فرزندان هاشمی به میان می‌آید، او نیز از نگاه فعالان سیاسی دور نمی‌ماند، چنان‌که لطف‌الله فروزنده، قائم مقام جمعیت ایثارگران می‌گوید: مردم انقلاب نکردند که هزار فامیل درست بشود، فامیل رده سوم آقای هاشمی در حاشیه امنیت قرار دارند؛ حالا یاسر و اینها که جای خود دارند و بعد هم کار فرزندانش به اینجا می‌رسد که اکثر اغتشاشات را توجیه می‌کنند، حضور پیدا می‌کنند و حمایت مالی می‌کنند.
 

سیدحسین را تحت‌الحفظ بیاورید، دست به سلاح برد با تیر بزنید

       بازخوانی سیره عملی امام (ره) در برخورد با انحرافات منتسبان به خود

اگرچه «هنوز 20 سال از رحلت امام(ره) نگذشته است»، اما مرور سیره‌ی عملی بنیانگذار کبیر انقلاب در برهه های حساس تاریخی می تواند به عنوان الگویی راهگشا در گره های تاریخی عصر حاضر مورد استفاده قرار گیرد.

به گزارش رجانیوز، تدقیق پیرامون مدل رفتار امام(ره) با بستگان و منسوبین خویش یکی از مواردی است که اگرچه طی سال‌های اخیر کم و بیش مورد اشاره قرار گرفته اما به نظر می رسد بازخوانی نوع رفتار ایشان با نوه خود، سید حسین خمینی فرزند ارشد حاج آقا سید مصطفی خمینی حاوی نکات ظریفی است.


سید حسین خمینی کیست؟

سید حسین خمینی در ابتدای انقلاب اسلامی اگرچه بسیار جوان بود اما در عرصه سیاسی فعالیت محسوسی داشت، به‌گونه ای که یکی از طرفداران شناخته شده جریان ابوالحسن بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شمار می رفت و حتی پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی در خردادماه 1360 و همچنین رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت رییس جمهور چند روز بعد از آن، وی نه تنها حاضر به مرزبندی با بنی صدر و جریان منافقین نشد، بلکه بر حمایت خود از جریان مذکور اصرار کرد.


دستور قاطع امام در برخورد با نوه خود

پیرامون برخوردهای امام(ره) با نزدیکان و منسوبین خود نقل‌های متعددی وجود دارد اما خاطره ای از ایشان که به‌طور خاص به سید حسین خمینی باز می گردد، خواندنی است.

روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ دهم شهریور ماه سال 78 در صفحه 13 خود به نقل از سید حمید روحانی نوشت:

«در سال 59 آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی می رود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق دیگر. از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بین صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.»


نامه تاریخی امام خمینی خطاب به نوه خویش

برخورد امام(ره) با سید حسین خمینی تنها به خاطره نقل شده در این زمینه محدود نمی شود. اگرچه پس از وفات حاج آقا سید مصطفی، سید حسین به عنوان فرزند ایشان نزد امام جایگاه ویژه ای داشت و از محبوبیت خاصی برخوردار بود اما عدم مرزبندی وی با جریان بنی صدر و منافقین موجب شد تا امام راحل(ره) در نامه ای خطاب به او بنویسد:

«پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه می‌شود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کوران‌های سیاسی وارد نشوند، من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی»

و در ادامه نیز با تاکید بر عدم ورود سید حسین به بازی های سیاسی به عنوان واجب شرعی تاکید می کنند: «من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازی‌های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر می‌کنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز.»

(صحیفه نور، جلد 14، صفحه 345)


تداوم مواضع ساختارشکنانه سید حسین خمینی

پس از این نامه، سید حسین راهی قم می شود و حتی پس از فوت مرحوم حاج احمد خمینی، هدایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار، حرم و بیت امام به سید حسن خمینی فرزند سید احمد آقا و نوه کوچک‌تر امام سپرده می‌شود.

اما طی سال‌های بعد از نامه امام نیز وی هیچ گاه در مسیری که امام به وی امر شرعی نمودند، حرکت نکرد و هر از چندگاهی با اعلام مواضع خود در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و... مورد استقبال رسانه های بیگانه قرار گرفت و نه تنها هیچ گاه مرزبندی خود با دشمنان انقلاب را مشخص نکرد بلکه صراحتا همسو با جبهه ضدانقلاب به فعالیت های خود ادامه داد که از جمله آن باید به سفر وی به عراق در اوایل اشغال این کشور توسط نیروهای امریکایی اشاره کرد که در آنجا طی گفتگو با روزنامه واشنگتن تایمز، از آمریکا به خاطر فتح عراق قدردانی کرد و گفت: «مردم عراق نیروهای آمریکایی را به چشم آزادی‌بخش می‌نگرند نه اشغالگر، من می‌بینم که روز به روز اوضاع کشور رو به بهبودی می رود؛ من امنیت را احساس می‌کنم و می‌بینم که مردم از اینکه از رنج‌های گذشته خلاصی یافته‌‌اند شادمان هستند.»

وی در بخش دیگری از مصاحبه خود با بیان اینکه مردم ایران باید دخالت نظامی آمریکا را برای آزادی کشور خود بپذیرند افزود: «مردم ایران واقعا به آزادی احتیاج دارند، آزادی واجب‌تر از نان شب مردم است. اما اگر برای ایجاد آزادی راهی جز دخالت آمریکا نیست من فکر می‌کنم که مردم ایران باید آن را قبول کنند، من هم این را قبول می‌کنم زیرا با اعتقادات و ایمان من همخوانی دارد.»

همچنین یکی دیگر از مواضعی که از سوی سید حسین خمینی علیه جمهوری اسلامی ایران شهرت دارد، به تیرماه 84 باز می گردد. زمانی که مجله آمریکایی «ونیتی‌فر» از پیشنهاد سیدحسین خمینی به رضا پهلوی برای اتحاد در برابر جمهوری اسلامی خبر داد و گویا این پیشنهاد از سوی کریستوفر هیچنز خبرنگار این مجله - که به قم سفر کرده بودـ به رضا پهلوی داده شده بود.

به نوشته این مجله، حسین خمینی در منزل خود در قم به خبرنگار آمریکایی می‌گوید که حامی مداخله آمریکا در ایران است و در ادامه تصریح می کند: «خواهان حذف حکومتی است که پدر بزرگش در ایران آن را بنا نهاده است. تنها جهان آزاد به رهبری آمریکاست که می‌تواند دمکراسی را به ایران بیاورد.»

پس از این مصاحبه، به گفته احسان نراقی از افراد نزدیک به خانواده شاه مخلوع، سید حسین در سفر خود به آمریکا با رضا پهلوی دیدار می کند که رادیوهای بیگانه نیز پس از این دیدار اعلام کردند: «در این دیدار رضا پهلوی به وی گفته است که جد من به ایران خدمت کرد و سید حسین هم در پاسخ گفته است جد من به ایران خیانت کرد.» عبارتی که پس از انتشار آن از سوی سید حسین خمینی هیچ‏گاه مورد تکذیب قرار نگرفت.

در مجموع به نظر می رسد تدقیق در باب مدل رفتار حضرت امام (ره) با نزدیکان و منسوبین خویش همواره می تواند به عنوان الگویی جامع که از بطن سیره عملی بنیانذار کبیر انقلاب نیز استخراج شده است، مورد استفاده قرار گیرد چرا که این موضوع پیش از این مورد تاکید مرحوم حاج سید احمد خمینی نیز قرار گرفته است:

«ما منسوبین حضرت امام (ره) باید توجه داشته باشیم که فقط به علت نزدیکی با ایشان است که با ما مصاحبه می‌شود و یا به ما احترام می‌شود ... باید دقیقاً توجه کنیم که اگر امام نبودند هرگز کسی ما را بدان صورت نمی‌شناخت تا با ما مصاحبه کند. پس من من نکنیم که هیچیم ... باید توجه کنیم که از انتساب سوءاستفاده نکنیم که خلاف شرع مبین است.»


(نشست مطبوعاتی حاج سید احمد خمینی، 24 فروردین ماه 1360) 

                                                                                                                              «رجانیوز»

خمینی دیگر

«زمانی که امام خمینی از در وارد می شد احساس کردم که از لابلای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت گویا در ورای آن عبای قهوه ای، عمامه مشکی و ریش سفید روح زندگی جریان داشت؛ بطوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شده ایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است، آری او بارقه ای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود، او تمام معیارهایی را که گمان می کردم می توانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری کنند درهم شکست، او با حضور خود آن قدر در ما تاثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است... او را چنان ساکت و آرام می یافتی که گویی نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یکباره برچید، حال آیا چنین شخصیتی می تواند یک فرد عادی باشد؟».
جملات و اظهارات فوق که در توصیف شخصیت امام راحل بیان شده است نه سخن یک خطیب توانا و دلباخته امام(ره) است و نه نوشته یک نویسنده انقلابی زبردست. این توصیف صادقانه که حکایت از ملاقات با بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی دارد ملاقاتی نیست که در حلقه یاران امام(ره) و یا نزدیکان و منسوبان ایشان صورت گرفته باشد.
بیان این گفته های بدون پیرایش و سرشار از احساس پاک، اظهارات یک خبرنگار غیرایرانی و غیرمسلمان است. «رابین وودز ورث کارسلن» (Robin woods worth carslen) خبرنگار غربی که پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، چند مرتبه به ایران سفر می کند و در یکی از سفرها این توفیق را می یابد که به ملاقات «امام راحل» برود.
این ملاقات در فوریه 1982- بهمن ماه 1360- صورت گرفته است؛ درست در اواخر سالی که تحلیلگران و ناظران سیاسی معتقدند این سال از سخت ترین و پرپیچ وخم ترین گذرگاههای نظام جمهوری اسلامی است. یعنی علی رغم آنکه کشور در جنگ با صدام و رژیم بعثی به سر می برد و چند ماه قبل در حادثه 8 شهریور مقامات عالی رتبه نظام اعم از رئیس جمهور، نخست وزیر و وزرای کابینه و مسئولان دولتی در یک حادثه تروریستی به شهادت رسیده اند و چندی قبل تر هم در 7 تیر همان سال شهید بهشتی- رئیس دستگاه قضا- و یارانش در دفتر حزب جمهوری قربانی تروریسم شده و به آسمان پر کشیده بودند و دهها رخداد تلخ دیگر از این دست که دلالت بر شرایط اضطراری در کشور می کرد، امام (ره) بی آنکه تزلزلی و اضطرابی در او مشاهده شود این چنین آرام، باثبات و با هیبت سیمای یک رهبر دینی و الهی را به رخ می کشند که این خبرنگار غربی در بخش دیگری از تشریح ملاقاتش با امام خمینی(ره) از ایشان به عنوان «موسای اسلام» نام می برد که آمده تخت فرعون را بربیندازد. این ملاقات پر رمز و راز تنها نمونه ای از شخصیت افلاکی و کهکشانی امام امت است و البته درک شخصیت جامع حضرت روح الله در گرو فهم گفتارها، نوشتارها و سیره عملی ایشان است.
تاملی در برخی از گفته های امام(ره) پنجره های جدیدی از آگاهی و بصیرت را بر روی آدمی می گشاید؛ اگر می گوید: «محاصره آبادان باید شکسته شود»- و شکسته می شود- اگر نهیب می زند که: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»- که نکرده و نخواهد توانست بکند- اگر هشدار می دهد که: «صدای شکستن استخوان های مارکسیسم به گوش می رسد»- که چنین شد- اگر فریاد برمی آورد که: «اسرائیل باید از بین برود»- که امروز نشانه های آن به وضوح قابل رؤیت است- اگر تاکید می کند که: «باید هسته های مقاومت را در تمام جهان بوجود آورد- که امروز الگوی مقاومت جهانی شده است- همچنین اگر متذکر می شود که: «عالم محضر خداست» یا اگر از بن جان بر زبان می آورد که: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» و...
همه و همه نشان می دهد که در قاموس خمینی سیاست با دیانت پیوندی ناگسستنی دارد و رسالت این رهبر بزرگ الهی به انقلاب اسلامی ختم نمی شود. امام (ره) علاوه بر احیای هویت دینی- که با انقلاب اسلامی شکل گرفت- و به چالش کشاندن مکتب کمونیسم و لیبرالیسم در اردوگاه شرق و غرب، افقی دورتر را نشانه رفته است؛ آنچنانکه تاکید می کند: «هدف عظیم انقلاب، ایجاد حکومت جهانی اسلام است.»
از همین روی؛ پایان دادن به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران و فرعونیان از لوازم این هدف بزرگ و سترگ است و در این میان بی شک مبارزه ای نفسگیر و جانانه را می طلبد.
مقارن با این شرایط است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی بیان می دارند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لااله الا الله و محمد رسول الله(ص) بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.»
قطعاً این مبارزه یارانی می خواهد و جای شگفتی نیست که یاران او نیز اهل مبارزه اند و خستگی ناپذیر.
جالب اینجاست که در ذیل این داستان بلند مبارزه میان حق و باطل که پهنه تاریخ را در برگرفته است؛ آمدن خمینی و یاران باصلابت و مقاومش سده ها قبل وعده داده شده است و اینچنین بر لسان مبارک امام موسی کاظم(ع) جاری و ساری گردیده است: «رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبر الحدید، لا یزلهم الریاح العواصف و لایمسلون من الحرب و لایجنبون و علی الله یتوکلون و العاقبه للمتقین»
«مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می کند، گروهی از مردم با او همراه می شوند که همانند تکه های آهن مستحکم اند. تند بادها آنها را تکان نمی دهد و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند و از دشمن نمی هراسند و بر خدا توکل می کنند و عاقبت با متقین است.» (بحار الانوار-ج60- ص 216)
طرفه آنکه در این کارزار مبارزه، نامعادله سلطه گران و زیاده خواهان و مستکبران آنچنان بر هم می ریزد که رادیو بی بی سی هنگام ارتحال حضرت امام خمینی(ره) عجزآلود گزارش می دهد: «امروز مردی چشم از جهان فروبست که با درگذشت او چشم های بسیاری در جهان غرب آسوده خوابید...» و چند ساعت بعد با حضور میلیونی مردم در سوگ امام راحل(ره) خبرگزاری آسوشیتدپرس می گوید: «خمینی(ره) بار دیگر طلوع کرده است» ...
این عجز بی بی سی بیان تأثیرگذاری و قدرت نفوذ اندیشه والای امام خمینی بر دوران معاصر و بر ملت های دنیاست که باعث شده خواب از چشم چپاولگران و زورگویان دنیای غرب برباید.
البته برخی از نظریه پردازان و صاحب نظران برجسته غربی ناگزیر معترف شده اند که باید حاکمیت اندیشه خمینی را در ساحت سیاست بین المللی پذیرفت.
از جمله آلوین تافلر - نظریه پرداز معاصر غربی - به صراحت تصریح می کند: «بزرگ ترین تحول امروز جهان ظهور پدیده ای جدید یعنی نیرو و قدرتی ماورای دولت های ملی می باشد وقتی آیت الله خمینی فتوای سلمان رشدی را صادر کرد در واقع برای حکومت های دنیا پیامی تاریخی فرستاد که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجزند و مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن عصری جدید از حاکمیت جهانی که غرب باید آن را با دقت مورد نظر و بررسی قرار دهد. این نکته هم گفتنی است که گزارش رادیو بی بی سی هنگام ارتحال امام مبنی بر اینکه با درگذشت خمینی بسیاری در جهان غرب آسوده خفتند وجه دیگری نیز دارد و آن اشتباه استراتژیک بی بی سی و تمام مادی گرایان و زراندوزان و افزون طلبانی است که گمان می کنند با رفتن خمینی مکتب او به پایان راه خواهد رسید و این در حالی است که امروز نام و اندیشه امام راحل عظیم الشأن در میان ملت های مستقل و آزادیخواه جهان ریشه دوانده است و ثمرات آن روز به روز عیان تر می شود. و به گفته کیهان در مصاحبه با CNN، روح خمینی(ره) در کالبد خامنه ای بار دیگر به دنیای دین باوران و مستضعفان بازگشته است.
به عبارت دیگر؛ تغییر مسیر تاریخ که با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز گشته امروز نزدیک به «نقطه عطف» خود است و می رود تا این جمله گرانسنگ امام که «قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است» به وقوع بپیوندد امروز بیداری اسلامی که به برکت انقلاب اسلامی در جهان اسلام نضج گرفته است به اقصی نقاط عالم رسوخ کرده است و ملت های آزادیخواه و مستقل و متنفر از جریان استکبار، بخوبی این پیام را گرفته اند که باید روابط عمودی در دنیای معاصر به روابط افقی و بر مبنای عدالت تغییر یابد.
این روزها ایران اسلامی و بسیاری از کشورهای مسلمان در بیست ویکمین سالگرد امام راحل به سوگ نشسته اند، راه امام(ره) توقف ناپذیر و مکتب او زنده تر از دیروز است و می رود تا به گفته او پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص) را برفراز تمام قلل مرتفع جهان به اهتزاز درآورد.
                                                                           
«حسام الدین برومند»

دفاع دامادفراری شاه ازبرنامه هسته ای ایران

اردشیر زاهدی داماد شاه ضمن انتقاد شدید از ایرانیهای خارج نشین از حق مسلم ایران در کسب فن آوری هسته ای دفاع کرد .
به گزارش آخرین نیوز،شبکه پارس در برنامه اشکها و لبخندها خود به گفتگو با اردشیر زاهدی که سفیر ایران در آمریکا و داماد شاه معرفی شد درباره جلد دوم کتاب خاطراتش پرداخت . وی در ابتدای این برنامه گوشه هایی از خاطراتش درباره زندانی شدن پدرش فضل الله زاهدی در فلسطین و سفر شاه و ثریا به شوروی و دیدار شاه با خورشچف و ازدواج وی با شهناز دختر شاه را بازگو کرد و لابه لای سخنانش اشاراتی هم به بحث هسته ای ایران داشت.

زاهدی که بی مقدمه و بدون اینکه مجری سئوالی از وی درمورد مسایل هسته ای بکند وارد بحث هسته ای شد و ضمن انتقادهای بسیار تند از خارج نشینها گفت : بزرگترین گرفتاری که برای مملکت ما هست و خارجیها استفاده می کنند و می خواهند میان من و شما را به هم بریزند و از آب گل آلود ماهی بگیرند" حق اتم" است .
وی با اشاره به امضاء ان پی تی و تعهدنامه های بین المللی توسط ایران ، به تسلیحات اتمی در دست سایر کشورهای منطقه خاورمیانه پرداخت و خطاب به مجری گفت : اسرائیل چهل سال است که این را دارد و کسی حرفی نمی زند . هندوستان و پاکستان این دو امضاء نکردند .

وی افزود : این حق و حقانیت ایران است و باید به شما بگویم که گول نخورید و باید به شما بگویم که این اختلافات نباید آنچه را که مربوط به ملت و خواهران و برادران ما است از بین ببرد این مال تاریخ و آینده کشور است گول نخورید که کاری بکنید که ایندگان به ما فحش بدهند

مجری با مطرح کردن مصاحبه قبلی اردشیر زاهدی با بی بی سی و اعلام اینکه این مصاحبه شما باعث ابراز انتقادات بسیار شدیدی از طرف مردم شده بود، پرسید و مدعی شد سئوال و مشکل اینجا است که این انرژی اتمی که شما حق مسلم ایران می دانید دنیا معتقد است که این انرژی اتمی دست یک قدرتی است که به آن اطمینان ندارد ؟ زاهدی درجواب گفت : دنیا منظورش گرفتن و تکه کردن ایران است گول نخورید ! شرافت و حیثیت ایران را برای اینکه با دو نفر راه گفتگو را باز بکنید بازی ندهید .

زاهدی همچنین ضمن پرداختن به بحث بمباران ایرانی و انتقاد از این عمل ضمن اشاره به اینکه اگر بمبی انداخته شود مردم ایران هستند که از بین می روند گفت : با بمب انداختن ایران، چه کسانی می میرند؟ شرافتتان را حفظ کنید که بعد به شما "تف" نکنند می خواهید افغانستان دیگر یا می خواهید پاکستان دیگر و یا عراق دیگر که کثافت کردند به این ممالک باشید.

وی در ادامه به مجری برنامه حمله کرد و خطاب به وی گفت: : اگر ایرانی هستید از شرف ایرانیها دفاع کنید اینجا نشستید آب خنک می خورید آن بدبختها باید زجر بکشند با آن مصاحبه با من مخالف شدند و توهین هم به من کردند اهمیت ندارد! و هزار بار هم بشود حرفم را می زنم ایران مال ایرانی است . 
                                                            «فاش نیوز»