پیوندها
- خاطرات جبهه
- آب و آتش
- حاج علاء
- حسین قدیانی
- تلنگر
- قصه بچه بسیجی
- ۳۰۱۰۴۰
- علیرضا قزوه
- نسل خمینی
- پیام فضلی
- این راه بی نهایت...
- دکتر حمیدرضا طالقانی
- دکتر کوچک زاده
- دکتر وحید یامین پور
- سید مصطفی خاتمی
- سعید توکلی
- امید حسینی
- احسان رستگار
- مهدی نیکخواه
- میثم محمدحسنی
- علیرضا مجیدی
- زهرا اچ.بی
- آنی دالتون
- وادی
- دانشطلب
- حدیث نفس
- عسل بانو
- زن شیرازى مهاجر
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همه- لطافت لازم است،تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش ها!
- شیرکش هستم قربان!
- توصیهای که امام در بستری بیماری به آیت الله خامنهای کردند
- میخوام اون دنیا دستام رو طرف تو دراز کنم
- پتو رو روی ریشتون می کشید یا زیر ریشتون؟
- غربت خداحافظ رفیقها در سینمایما
- چگونگی شهادت شهید همت از زبان همرزمش
- روایتی از مرد شمارهی یک کربلای 5
- حاشیه خواندنی دیدار رهبرانقلاب با خانواده شهید احمدیروشن
- پسر شهید روشن در گوش رهبری چه گفت؟
- هشت نکته مدیریتی حاج احمد به روایت شهید طهرانی مقدم
- روایتی مستقیم از یک عملیات استشهادی در جنگ
- خلبانی که شهر سنندج را نجات داد
- شهید چمران: داستان شورانگیز سوسنگرد اسطورهای فراموش ناشدنی است
- دل «شهاب» برایت تنگ شده
بایگانی
- اردیبهشت 1393 2
- بهمن 1392 1
- تیر 1392 1
- اسفند 1391 1
- شهریور 1391 1
- اسفند 1390 1
- بهمن 1390 3
- دی 1390 2
- آذر 1390 1
- آبان 1390 3
- مهر 1390 2
- شهریور 1390 4
- مرداد 1390 2
- تیر 1390 8
- خرداد 1390 10
- اردیبهشت 1390 8
- فروردین 1390 6
- اسفند 1389 15
- بهمن 1389 4
- دی 1389 7
- آذر 1389 8
- آبان 1389 8
- مهر 1389 9
- شهریور 1389 2
- مرداد 1389 6
- تیر 1389 12
- خرداد 1389 15
- اردیبهشت 1389 18
- فروردین 1389 12
- اسفند 1388 10
- بهمن 1388 13
- دی 1388 7
- آذر 1388 7
- آبان 1388 14
- مهر 1388 14
- شهریور 1388 7
- مرداد 1388 6
- تیر 1388 10
- خرداد 1388 10
- اردیبهشت 1388 6
آمار : 219927 بازدید
Powered by Blogsky
کلامی از امام (ره)
فقط رضای خدا را در نظر بگیرید
به هیچ وجه گوش به حرف عده ای که می خواهند یک دسته کوچک مردم ما خوششان بیاید و به اصطلاح مترقی هستند٬ ندهید. قاطعانه با این گونه افکار مبارزه کنید. خدا را در نظر بگیرید٬ اصولا آنچه که باید در نظر گرفته شود خداست نه مردم. اگر صد میلیون آدم٬ اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنها حرفی می زنند که بر خلاف حکم قرآن است بایستید و حرف خدا را بزنید ولو اینکه تمام بر شما بشورند. انبیا همین طور عمل می کردند. صحیفه نو ر- جلد۱۲صفحه ۲۵۸
داود
شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ
به ما سر بزن
سلام بلاگ شما را دیدم خیلی زحمت کشیده اید. خسته نباشید. من تازه شروع کرده ام از راهنمایی تان استفاده میکنم. بیشتر هدفم درج خاطرات ناب سرداران دفاع مقدس است که بعد از انتخابات بیشتر به آن می پردازم.
سلام حاج داود!
آقا مبارکه..میگفتی تا دست خالی نیام و شرمنده بشیم..
حاج داود عزیز؛من اصولا هرکی بیاد و نوازش کنه این قاصدک حقیر را .برخود لازم میدانم تا هم در پی نوشت کامنت اون عزیز و هم در وبلاگش جهت تشکر از حضورش درقاصدک برم..والان هم چون این درد سینوزیت مجال بیشتر بهم نمیده..اومدم . در زیر همون جواب در قاصدک را برات میگذارم تا بعد که مفصل خدمت برسم
بازم ببخش جسارتم را..دوست عزیز..واما جوابت در قاصدک:
قبل از هر چیز ببخش که کامنتت را دوباره برای خودم ارسال کردم!
چون من اینجا فقط و فقط قاصدکم...رعایت موارد امنیتی لطفاْ...!
واما بعد..حاج داود.خوتم خوب میدونی که من برای شما تاکید میکنم
دربین دوستان عزیزمون برای شما ارزش زیادی قائلم(سوای تعلقات جناحی)
اگر هم دیدی درخواست کردم منو از مناظره عفو فرمایید.خواستم خدای ناکرده نکنه دربین طرح نقطه نظرات باعث کدورتی گردم..وگرنه بنده از مباحثت با شما حظ وافر برده ام و میبرم..شاهد این کلام هم اینکه بهتون گفتم گه گاه برای منم مسج بده!! یعنی منوهم بازی بده دیگه!!
آقا داود؛من خیلی خوشحالم که امروز با اومدنت تونستم به آدرس وبلاگت دسترسی داشته باشم..
برای عرض ادب خدمت میرسم...حتماْ...
ولی خواهش میکنم چوب کاری نکن..دلااااورررر
من اینجا دارم درس پس میدم و بس...زنده باشی..یاعلی مدد
سلام خدمت دوست بزرگوارم جناب آقای شاکری
از اینکه مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار دادی تشکر و سپاسگذاری میکنم. من هم اگر قرار باشه بحث های انتخاباتی٬ دوستی های رفقای جانباز را تحت الشعاع قرار بده با ادامه اون مخالقم.
ضمنا وسط دعوا نرخ تعیین نکن! من عددی نیستم که شما بزرگوار رو بازی بدم همین که سعادت دارم در جمع دوستان بازی میکنم برام بسی مایه افتخاره. حق نگهدارتان باد.
خصوصی
با سلام
من یک بیمار ضایعه نخاعی هستم.از مهره های4و5 گردن.4 سال پیش در اثر 1 تصادف دچار این مشکل شدم.در حال حاضر فقط دست چپم حرکت دارد ان هم تا مچ والان با یک ابزار به سختی تایپ میکنم.مشکل تنفسی خاصی ندارم ولی به خاطر تنگی تراشه تراکستومی هستم.واما مشکل من.من سوزش های شدیدی دارم از نوع central dysestetic painو یا پارستزی
برای حل این مشکل اقدامات زیادی کردم.استفاده از داروهای ضد تشنج مانند کاربامازپین-گاباپنتن و... .داروهای بی حسی و بی هوشی بصورت خوراکی و تزریقی مانند لیدوکائین-کتامین و... .داروهای گیاهی.طب سوزنی.تحریکات حسی.ماساژ و... .همه این کارها یا بی تاثیر بودند و یا نتیجه عکس داشتند.با دکترهای زیادی در داخل و خارج مشورت کردم ولی تا امروز نتیجه ای نگرفته ام.بعضی از دکترها پیشنهاد قطع عصب حسی را به من دادند ولی بعضی دیگر مخالفت کردند.باید بگویم من حاضر به مصرف داروهای مخدر نیستم البته به مدت 5 روز روزی نصف قرص ترامادل مصرف کردم که بی فایده بود.در یک توضیح ساده تر
من فقط سر وگردن و شانه هام حس دارند وبقیه ی بدنم بی حس هست.قسمتهاییکه حس ندارند تمام مدت میسوزند.نه مثل سوزش زخم بلکه مثل سوزش اتش.حالت خیلی بدی هست..گاهی اینقدر زیاد میشه که حتی نمی توانم صحبت کنم.این سوزش با تحرک- گرسنگی- بد خوابی- پوشیدن لباس گرم و... بیشتر میشود.
امیدوارم توضیحات کافی باشه.
برای حل این مشکل ( معضل ) چه باید کرد؟
باتشکر
سلام با توجه به اینکه سوال این دوست گرامی تخصصیه٬ از کلیه عزیزان جانباز خواهش میکنم چنانچه اطلاعاتی در این خصوص دارند راهنمایی لازم را ارائه نمایند. ممنون