یک نمونه دیگه از صرفه جویی در جنگ

 برگرفته از کتاب نفیس همپای صاعقه:

 در جلسه ی توجیهی فرماندهان تیپ 27 که در بحبوحه ی عملیات الی بیت المقدس برگزار گردید، علل کمبودهای تسلیحاتی بررسی شده است؛ در آن نشست، متوسّلیان در جواب یکی از فرماندهان که از کمبود گلوله  ی آر.پیجی شکوه داشت، می گوید:

... برادرها، ما در عملیات فتح مبین حداقل چهل ماشین آر.پیجی غنیمت گرفته بودیم. یعنی شما حساب کنید چهل تا ماشین، اعم از کمپرسی، تریلی و داف، پر از مهمات آر.پیجی؛ ولی الان یک دانه اش را هم نداریم که هیچ، اصلاً پولش را هم نداریم که تهیه کنیم؛ چرا؟ چون قیمت یک دانه گلوله ی آر.پیجی، چهار هزار تومان است. توپ 155 م.م تا به اینجا برسد، هر گلوله اش هجده هزار تومان برای این مملکت خرج برمی دارد. هر گلوله ی کاتیوشا بالغ بر نوزده هزار تومان است. می  دانید چقدر کاتیوشا توی این عملیات برای شما شلیک کرده اند؟ فقط در مرحله ی اول این عملیات، چهار هزار گلوله کاتیوشا! هرچند این گلوله ها در مقایسه با گلوله هایی که عراق مصرف می کند، هیچ عددی نیستند، ولی خوب؛ بیشتر از این نداریم تا شلیک کنیم. پس برادرها توجه داشته باشند که ما در مصرف این مهمات محدودیت داریم و نمی توانیم مثل عراق همین طور فله ای آتش بریزیم.

  در ادامه ی این جلسه، همّت با تأکید بر لزوم صرفه جویی در مصرف گلوله آر.پی.جی و نحوه ی نگهداری آنها می گوید:
... برادرها، انصافاً، شرعاً و انسانی  اش ببینید چقدر گلوله ی آر.پیجی احتیاج دارید، همان تعداد بگیرید؛ بیشتر نگیرید که نتوانید از آنها نگهداری کنید. یک کمی محدودیت ما را درک کنید. در مورد موشک «تاو» شما باید بدانید که ما با هزار بدبختی اینها را از برادرمان سرهنگ صیّاد شیرازی می گیریم؛ چرا با هزار بدبختی؟ برای این  که آنها هم ندارند، آنها هم محدودیت دارند.
برادرها، ما برای تحویل گرفتن فقط چند دانه گلوله ی 107 و موشک تاو، باید تا پادگان ارتش در مریوان برویم. برای همین هم مجبوریم گلوله ها را سهمیه بندی کنیم. وقتی هم که سهمیه بندی می کنیم، چون نیروهای مستقر در خط، خبر از فقر تسلیحاتی ما ندارند، پای بی سیم داد می زنند و می گویند: «بزن! بی وجدان لاکردار، بزن! تو دیگر مثل ارتش، ناخن خشکی نکن. بی همه چیز بزن
همین طور پشت بی سیم، به مسؤولین ادوات ما بد و بیراه می گوید که آقا، 107 چرا خساست به خرج می دهد!؟ 
برادر من، نیست! این موشک 107 را الان ما داریم از مریوان می آوریم.
یا در مورد توپخانه ی دوربرد؛ الان توپ 155 (میلی متری) ما روزانه چهارصد گلوله سهمیه دارد. چرا؟ چون آمریکا به ما نمی دهد. اسرائیل هم ما با او رابطه نداریم. از شوروی هم که نمی گیریم. سهمیه ی توپ 130 میلی متری هم روزانه ششصد گلوله است؛ یعنی اگر توپخانه ی ما روزانه ششصد گلوله بزند، سهمیه ی آن روزش تمام می شود. اگر می بینید هرچه پشت بی سیم فریاد می زنید توپخانه ی ارتش بکوبد و آنها نمی زنند، بدانید که این بندگان خدا چاره ای ندارند؛ سهمیه تمام شده. من خودم آنجا بودم؛ خدا گواه است، آنچه در توان بچّه های ارتش بود، انجام می دادند.
حالا بعضی از برادرها می گویند پس این صدّام بی پدر چطور این همه توپخانه اش را تغذیه می کند؟! برادر جان، از مصر هرچه مهمات تانک و نفربر سیستم روسی که تولید کرده بودند، داده اند به عراق. این صدّام پدرسوخته، می  آید بیست تا کاتیوشا آن عقب می گذارد؛ چهل تا چهل تا گلوله می ریزد روی سر شما؛ ولی ما نداریم. شما فرماندهان موظف هستید این قضیه را برای نیروهایتان توجیه کنید. به خدا، بسیجی پاک است؛ این را می پذیرد. اگر توی فرمانده گردان بروی برای بچّه بسیجی بگویی که تیپ ما از این لحاظ محدودیت دارد، وضع مملکت اینجوری است، انتظار نداشته باشید که توپخانه مدام برایتان آتش بریزد، دیگر او فکر نمی  کند اینجا بحث کوتاهی توپخانه ی سپاه یا ارتش در میان است. برایشان جا بیندازید که برادر جان، توپخانه ی ما بیشتر از این نمی  تواند شلیک کند. ما داریم با پوست و گوشتمان می جنگیم. ما هیچی نداریم. اگر نمی خواستیم بگوییم مرگ بر شوروی، مرگ بر آمریکا، وضع فرق می کرد. آن مردک (وابسته نظامی سفارت شوروی) بلند شده آمده پیش سرهنگ علی اصغر جمالی، معاون برادر صیّاد شیرازی، و می گوید که توپخانه ی 130 به شما می دهیم، موشک به شما می دهیم، به ارزان ترین قیمت، آنها را به شما می دهیم؛ فقط به این شرط که شما بیایید و یک قرارداد با ماامضا کنید. اگر نخواهیم سند ذلت و بردگی اجنبی را امضا کنیم، باید به اتکای خودمان حرکت کنیم.
محدودیت دیگری که ما داریم این است که مملکت الان در حال محاصره اقتصادی است و ما از این نظر هم تحت فشار هستیم. از آن طرف، دشمن این همه لشکر و تیپ از مصر و اردن و هزار جای دیگر دنیا به میدان می آورد تا ما را شکست دهد؛ ولی بحمدالله در مقابل نیروی حزب الله نمی تواند ایستادگی کند.
خب، قبول داریم کمبود هست؛ ولی باید یک جوری ما این کمبودها را برطرف کنیم. مثلاً همین خمپاره های 120 میلی متری؛ اصلش امریکایی و اسرائیلی است. بچّه های ما آمدند نمونه ی آن را ساختند. روز اول، از خمپاره درآمد، یک متری  قبضه خورد زمین. روز دوم، سه متری قبضه افتاد. بعد همین طور اشکالاتش برطرف شد و حالا کم کم دارد بردش زیادتر می شود. ما باید این طوری با دشمن مبارزه کنیم؛ با جهاد همه جانبه، هم در عرصه ی اقتصاد و هم در عرصه ی فرهنگی. اینها را شما باید برای نیروهایتان توجیه کنید تا آنها آنقدر گلایه ی بیجا نکنند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد