خاطره ای از سفر معنوی حج - ۴

 

پنجشنبه ۷/۲/۷۴ بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء در ایوان بقیع نشستیم٬ ظرف یک ساعت و نیم در ایوان دیگر جایی برای نشستن نبود٬ خبر رسید که در صحن مطهر نیز جا برای نشستن سخت پیدا میشود٬ حدود ساعت ۹ بود که وسایل سیستم صوتی از قبیل بلندگو و سیم و میکروفن داخل پلاستیکهای مشکی بصورت مخفی از بین مردم عبور داده شد و سریعا بلندگوها نصب گردید و بعد از آن یک گروه حدودآ ۱۰ نفره از بانوان ایرانی که زیر چادرشان باندهای صوتی داشتند از کنار جایگاه عبور کردند و آنها را در جای خود گذاشتند و رفتند. بعد چند تن از برادران بعثه رهبری با ساکهایی که حمل میکردند آمدند و  وسایل فیلمبرداری را در جای خود قرار دادند.

سپس آقای ری شهری نماینده مقام معظم رهبری٬ حاج شیخ حسین انصاریان٬ آقای موسوی٬ آقای منصوری و اعضای بعثه آمده و در جایگاه که حدود ۲ متری ما بود مستقر شدند و چون از طرف نیروهای امنیتی عربستان محدودیت زمانی به بعثه اعلام شده بود فقط دعای کمیل بدون مداحی خوانده شد و به هتل بازگشتیم.  

  

                                                                                                                         مسجد شجره          

ساعت ۴ بعد از ظهر ۹/۲/۷۴ به سمت مسجد شجره حرکت کردیم تا محرم شویم و عازم مکه. ساعت ۸ بعد از ظهر به مسجد شجره رسیدیم و علت دیر رسیدن هم معطلی زیاد در اداره گذرنامه مدینه بود(در عربستان از هر شهری به شهر دیگر که میروی بایستی گذرنامه ها کنترل شود). مسجد شجره چه جای با صفایی بود! هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ باطنی. از نظر ظاهری اطراف مسجد با درختهای نخل و گل و گیاه به طرز با شکوهی آراسته شده و لامپهای بسیار زیاد در اطراف٬ مسجد را که بسیار با شکوه ساخته شده و نمای آن از سنگ سفیدرنگ است زیبا تر میکند. از نطر باطنی هم وقتی انسان می اندیشد که پیامبر(ص) و ائمه اطهار در این مسجد محرم شده اند در می یابد که مسجد چه صفای باطنی بالایی دارد و در اینجاست که انسان به خود میگوید که من ناچیز حقیر و روسیاه و گنه کار لایق پای گذاردن در این مسجد هستم؟ مسلما پاسخ منفی است ولی بلافاصله این فکر در مغز انسان خطور میکند که دریای رحمت باریتعالی آنقدر وسیع است که این اجازه را از ناحیه رحمتش به بندگان عطا نمودهاست ولذا وارد شدیم به این امید که به لطف آن بزرگواران اعمال ما مورد قبول حق تعالی واقع گردد. نماز مغرب و عشاء را خواندیم و پس از آن دو رکعت نماز تحیت مسجد و سپس محرم شدیم . مسجد دارای دوشهای زیادی بود و کسانی که میخواستند محرم شوند غسل میکردند. پس از آن همگی نیت کرده و تلبیه گفتیم(لبیک الهم لبیک٬ ان الحمدا والنعمتا...) و سپس حدود ساعت ۱۱ به سمت مکه حرکت کردیم و چون در شب حرکت میکردیم مانعی از جهت نشستن در اتوبوس مسقف نبود. حدود ساعت ۴صبح یکشنبه ۱۰/۲/۷۴ به مکه مکرمه رسیدیم و نماز صبح را خواندیم و پس از خوردن صبحانه اعضای کاروان برای انجام اعمال عمره تمتع به مسجدالحرام مشرف شدند. من در هتل ماندم چون از قبل با حاج محسن(پسر عمه ام) که به عنوان خدمه با کاروان دیگری که مدینه بعد بودند هماهنگ کرده بودم که شب به هتل محل اقامت ما بیاید و مرا جهت انجام مناسک عمره تمتع به مسجدالحرام ببرد. بعد از شام حدود ساعت ۱۰ شب ایشان آمد و با هم به مسجدالحرام رفتیم و چون نمیگذاشتند که با ویلچر وارد شویم ۱۰ دقیقه ای معطل شدیم تا اجازه دادند که به طبه دوم برویم. حاج محسن مرا به قسمت لب بام که مشرف بر خانه کعبه بود برد و ناگهان نگاهم بر خانه کعبه افتاد٬ زیباترین لحظه عمرم. آنجا نشستم و با خداوند راز و نیاز کردم٬ میدانستم که لایق چنین بارگاهی نیستم ولی دیگر راه یافته بودم و میهمانی بودم که بر صاحبخانه وارد شده است٬ صاحبخانه ای که کریم و رحیم و بخشنده است و خود فرموده که میهمان حبیب خداست.به او عرض کردم که بی دعوت نیامده ام که اگر دعوتم نکرده بودی قدم به قدم تا به اینجای سفر مقدمات را فراهم نمیکردی٬ پس حال که دعوتم نموده ای توبه ام را بپذیر و بر گناهانم قلم عفو بکش. پس از آن با حاج محسن به هر زحمتی که بود دور از چشم ماموران سعودی به طبقه همکف رفتیم و مشغول طواف شدیم. جمعیت نسبتا زیاد بود ولی به لطف خدا توانستم با کمک حاج محسن و یک نفر دیگر که راه باز میکردند طواف کنم.پس از طواف مرا به پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) بردند و در آنجا نماز طواف را خوانده و سپس به طبقه زیر زمین جایی که چاه زمزم در آن قرار دارد رفتیم٬ آب خورده و وضو گرفتیم و به طرف کوه صفا و مروه رفتیم و سعی صفا و مروه را به جای آوردیم. پس از آن تقصیر کرده و با یک  تاکسی با کرایه ۱۰ ریال به هتل برگشتیم(هر ریال سعودی برابر ۱۲۵تومان ایران بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
رمضان سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:28 ب.ظ http://mighat61.blogfa.com

سلام اقا داود گل
با نوشتن این سفرنامه ی زیبا مرا به یاد ان سرزمین وحی و ان قطعه ی بهشت انداختید. من هم سعادت نصیب شد وسال82 به این سفر معنوی مشرف شدم.نمی دانم بار دیگراین سعادت نصیبم می شود یا لیاقتمان همان یکبار بود؟ سرفراز باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد