سالروز فتح خرمشهر بر همه ایرانیان مبارک باد


 

عراقی  ها با تانک هایشان روی جاده ی اهواز  -  خرّمشهر آمدند. آنها از دو طرف زاویه، از چپ و راست به طرف خط تیپ 27 آمده بودند تا خاکریز را قطع کنند و کار ما را یکسره کنند. اینجا بود که دیگر حاج احمد خودش تفنگ کلاشینکف به دست گرفت، آمد و روی خاکریز جاده ی اهواز  -  خرّمشهر مستقر شد و شروع به تیراندازی کرد. همین طور بالای خاکریز ایستاده بود و در حالی که احدی جرأت نمی کرد سرش را از خاکریز بالا بیاورد، حاجی پشت سر هم رگبار گلوله را به سمت تانکهای دشمن می فرستاد. اصلاً انگار نه انگار که حدود 140 دستگاه تانک دارند به طور همزمان خط ما را می کوبند و جلو می آیند، خیلی مسلّط و محکم ایستاده بود و بی پروا و یک روند شلیک می کرد و فقط موقعی درنگ می کرد که می خواست خشاب چهل تایی کلاشینکف را عوض کند. بچّه ها بهت زده، یک لحظه به آتش و حرکت تانک های دشمن خیره می شدند و لحظه ای بعد به احمد که ایستاده بر روی خاکریز، رگبار در پی رگبار به سمت تانک ها شلیک می کرد و فریاد می کشید: برادرها! امروز صف با شرف از بی شرف مشخص می شود!... باشرف هایش بیایند بالای خاکریز!

  اکنون، این غضب مقدس  حیدر رزمندگان تیپ 27 محمّد رسول الله(ص) بود که از دهانه ی تفنگش بر سر و روی انبوه رجاله های مهاجم سپاه خصم می بارید. تو گویی این مرد را نه از پوست و گوشت و استخوان، که از یک پارچه عصب شعله ور سرشته بودند.
محمّد کوثری از تأثیر حرکت شجاعانه فرمانده تیپ 27 بر روحیه ی بسیجیان می گوید:
... بچّه  ها وقتی حاج احمد را در آن وضعیت دیدند، به شدت منقلب شدند و به هیجان آمدند. دیگر نتوانستند خودشان را نگه دارند و همین انقلاب روحی، باعث شد یکی  -  دو هجوم کوبنده به طرف تانک های عراقی داشته باشند تا به هرترتیب که شده، نگذارند خاکریز و جاده ی اهواز  - خرّمشهر سقوط کند.

 

پ ن ۱: دیروز دسترسی به نت نداشتم٬تاخیر یک روزه به خاطر این تبریک را بپذیرید.  

 

پ ن ۲: دیروز به مناسبت سوم خرداد مقام معظم رهبری در دانشگاه امام حسین(ع) از مراسم رژه دانش آموختگان سان دیدند و سخنرانی کردند و یادی هم از شهید بزرگوار احمد متوسلیان داشتند که مطلب بالا را از کتاب همپای صاعقه به این مناسبت آوردم. 

 

پ ن۳: دیروز در دانشگاه امام حسین(ع) یک روبوسی درست و حسابی با حضرت«آقا» داشتم که بهترین هدیه به مناسبت سوم خرداد برای من بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
کاوسی سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ http://mighat61.blogfa.com

سلام بر داود عزیز
خداقوت
ممنون از شعر زیبایتان
این شعر را جایی زیر تصویر اقا نوشته بودند خیلی خوشم امد
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت بشکست اگر سبویی
سالروز ازادی خرمشهر را به شما جانباز دلاور تبریک می گویم.شاد باشید.

سلام جناب کاوسی بزرگوار

من هم سالروز این حماسه بزرگ و جاویدان را به شما تبریک عرض میکنم

شاد و سربلند باشید

التماس دعا

یاحق

ع.ر.وطندوست چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ق.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلااام!

"مروز صف با شرف از بی شرف مشخص می شود!... باشرف هایش بیایند بالای خاکریز!"

عجب لفظی!!
این روزها هم باید یکی بره بالای خاکریز و این کار رو بکنه!
که البته هستند کسانی که این کار رو شروع کردن!

ازادی خرمشهر مبارک!!

اقا!! تنهایی؟! :دی
یه رو بوسی مشتی هم از جانب ما میکردید!!
بقول خودمون یه ماچ ابدار!! :))

خدا نگهشون داره انشالله!!

ممنونم
یا علی

سلام برادر

همیشه در ایران هستند جوانانی که از این خاکریزها بالا میرن

ممنونم... بر شما هم مبارک باشه

جاتون خالی بود خیلی...واقعا زبونم بند اومده بود وقتی رفتم تو آغوش «آقا»....انصافا یک روز به یاد ماندنی برایم شد...

انشاالله...وقتی «آقا» با قد رشیدش بین نظامی ها با یک ابهت خاصی از نیروها سان میدید احساس غرور بهم دست داد و خدا را شکر کردم که چنین رهبری نصیب ما کرده

التماس دعا

یاعلی

سیدامیرحسام جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.shia-book.blogsky.com/


دوباره سلااام...

به به!!!!! به به....
پ.ن به این شیرینی نخونده بودیم!!!!!

به به!!!
حاجی جان سلام ما رو هم میرسوندید.

صبح نزدیک است و ...

سلام سید بزرگوار

جات خیلی خالی بود آقا سید

من که زبونم بند اومده بود وقتی رفتم تو آغوش «آقا»

التماس دعا

یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد