طلبه جوان و دختر فراری |
حکایتی شنیدنی از میرداماد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود . نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند (سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند |
طلبه جوان و دختر فراری |
حکایتی شنیدنی از میرداماد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود . نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند (سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند |
طلبه جوان و دختر فراری |
حکایتی شنیدنی از میرداماد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود . نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند (سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند |
حکایتی شنیدنی از میرداماد
شب هنگام محمد باقر -طلبه جوان-در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد...
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ...
علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود .
نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند (سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند. «جوان آنلاین»
امثال ما افراد معمولى، دچار تکبرهاى عامیانه هستیم. آن کسانى که در درجات معنوى سیر مىکنند و مقامات بالاترى را مىبینند، آنها هم در هر رتبه و شأنى که باشند، ممکن است دچار تکبر و اعجاب به نفس و خودبزرگبینى بشوند که براى آنها خطر عظیمى است.
این، براى هر کسى در هر مرتبهاى، خطر است. قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است؛ یعنى انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخوردارى از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایى و توانایى، واقعاً -نه به صورت تعارف- خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه کمال انسانى است که البته باید با تمرین به اینجاها رسید... مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونى هر انسانى است که اگر انسان، دائم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همینطور ریاضتها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونى خواهد شد.» این بخشی از سخنان مقام معظم رهبری درباره میرزا جوادآقا ملکی تبریزی است. اگر احیانا در وبگردیهایتان به سایت «خامنهای دات آی آر» رسیدید، حتما در بخش کلیپهای صوتی، کلیپ سخنرانی آقا در کنگره «عرفان حافظ» در دوره ریاست جمهوریشان را بشنوید. با شور و حال خاص، از شعری میگویند که آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در قنوت نماز شبشان می خواندند: «زان پیشتر که عالم فانی شود خراب/ ما را زجام باده گلگون خراب کن». متن زیر گفتاری است از مقام معظم رهبری که در دیدار با برگزارکنندگان کنگره بزرگداشت آیتالله ملکی تبریزی ایــراد کردهاند.
مرحوم آقای آقا میزا جواد آقا، جزو برجستهترین فقهای سالک و عارف، در دوره متأخر به حساب میآیند که نظیر ایشان در نجف و بقیه شهرهایی که در این دوره اخیر چند نفری از این قبیل بودهاند، معدود است. اینها شاگردان برجسته مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی هستند که آن بزرگوار، خود داستانی است از عظمت مرحوم آخوند ملاحسینقلی و شاگردانی که ایشان تربیت کرده (همین بس که) یکی مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی است.
مرحوم آقا میرزا جوادآقا،« ملکی» است؛ یعنی از خانواده اعیان؛ ملکالتجار و خانواده ایشان از اعیان هستند. این مرد از آن منشأ اجتماعی بلند میشود. میآید نجف و سالهای متمادی در آنجا اقامت میکند و همتش هم فقط این نیست که درس بخواند و فقیه بشود یا حتی یک فقیه متقی بشود. بالاتر از اینها، ایشان همت میکند حجابهایی که در مسیر انسان وجود دارد و در مسیر تکامل انسان مانع حرکت هستند را از مقابل خودش بردارد؛ مجاهدت میکند واقعا. لذا به مقامات خیلی عالی عرفانی هم میرسد.
من از امام(ره) پرسیدم: «شما مرحوم آقا میرزا جواد آقا را درک کردید؟» ایشان با اظهار تأسف گفتند: «افسوس، نه؛ نشد که من درس ایشان و جلسات ایشان را به طور کامل درک کنم.» فرمودند: «آقای شیخ محمدتقی اراکی آمدند و به من گفتند که چنین جلساتی هست و شما هم بیایید. من هم یکی، دو جلسه رفتم. منتها آنوقت (مضمون فرمایششان این بود) ذهن ما پر بود از مفاهیم عرفانی، عرفان نظری که مرحوم آقای شاهآبادی تدریس میکردند.» مرحوم شاهآبادی عرفان نظری تدریس میکردند. عرفان نظری برای آن کسانی که وارد این راه میشوند، یک عالم برّاقِ پرطمطراقِ شیوایی است؛ دل را جذب میکند. مرحوم آقای میرزا جواد آقا سلیقهشان این نبود؛ به عرفان نظری خیلی نمیپرداختند. تربیت اخلاقی و تربیت سلوکی میکردند، انسانها را پرورش میدادند. اگر مراجعه کنید به «المراقبات» ایشان یا «لقاءالله»، میبینید مطالب مطالبی است که برای تربیت مخاطب از قلم ایشان صادر شده و آن طمطراق و اصطلاحات عرفان نظری را ندارد.
ایشان (امام خمینی(ره)) فرمودند: «ما چون ذهنمان پر بود از مطالب آقای شاهآبادی، خیلی ما را جذب نکرد و من نرفتم.» وقتی من آن مطلب را از امام(ره) پرسیدم شاید بیش از ۶۰ سال بعد از آن زمانی بود که امام ذکر میکردند (اواخر عمر مبارک امام بود) حالا امام(ره) تأسف میخوردند که نشد شرکت کنم. در حالی که ایشان در آن زمان در خلأ که زندگی نمیکردند، به درس آقای شاهآبادی میرفتند ولی (از نرفتن به درس آقای آقا میرزا جواد آقا) افسوس میخوردند. این نشاندهنده مرتبه و مقام آقا میرزا جواد آقاست.
از نظر فقهی هم ایشان برجسته بودند. ایشان شاگرد حاجآقارضا همدانی بودند. حاجآقا رضا همدانی جزو فقهای بسیار پخته و قوی است. کتابهای فقهی حاج آقا رضا الان در حوزههای علمیه مرجع است. ایشان شاگرد آن مرد بزرگ بودند، پس از لحاظ فقهی هم مرد بزرگی است اما مطلقا بهعنوان فقاهت، ایشان نمیخواستند خودشان را معرفی کنند و درس فقهی و بساط فقهی دائر کنند. بحثشان تربیت سلوکی طلاب و حوزههای علمیه بود. مرحوم حاج شیخ رضواناللهتعالی علیه (آیتالله عبدالکریم حائری) در آن سالهایی که ایشان (آقا میرزا جواد آقا) در قم بودند، (دو سه سال بعد از ورود حاج شیخ به قم، ایشان فوت کردند) خیلی ایشان را تجلیل و احترام میکردند.
من سالها پیش در مجمعی (کنگره بزرگداشت حافظ/۱۳۶۷) گفتم که مرحوم آقا میرزا جواد آقا در نماز شب - حالا چه نماز شبی، با چه کیفیاتی، چه حالاتی، سه ساعت مانده به اذان صبح بلند میشود تا برود و وضو بگیرد. نقل میکردند که به آسمان نگاه میکرد و اشک میریخت، به آب نگاه میکرد اشک میریخت، صورتش را میشست، اشک میریخت؛ یعنی خشوع کامل؛ تضرع کامل و دائم. ایشان چنین شخصیتی بود. در قنوت نماز شب، همانطور که دعا میکردند و ذکر میگفتند، این شعر را میخواندند:
«زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن»
این حال، حالاتی است که ما فقط میشنویم. شاید تصورش هم برای ما آسان نباشد این چه حالی است که مرد فقیه بزرگواری در قنوت نماز شبش شعر حافظ را اینطور باحال میخواند.
فرزند ایشان در جوانی از دنیا رفته بود، شاگردان ایشان رفته بودند خدمتشان و ایشان اصلا نگفته بودند که چنین مصیبتی برایشان پیش آمده. بعد کسانی که میخواستند از خدمتشان بروند، ایشان میگویند: «یک جنازهای اینجا هست. اگر موافقید، تشییع جنازهای هم بشود» معلوم میشود فرزند ایشان از دنیا رفته. یک چنین صبری، چنین قدرتی، چنین عظمتی؛ اینها چنین کسانی بودند.
ما در دنیای مادی، دنیایی که همه انگیزهها، همه تحرکها، همه تلاشهای عظیم انسانی مصروف به مادیگری، مصروف به پول است، مصروف بهجاه و مقام است، مصروف به این اسباببازیهای زندگی است که ماها دل به آن خوش کردهایم. در یک چنین دنیایی، چنین عظمتی، یک چنین کوه عظیم معنویت سربلند میکند، خیلی چیز عجیب و مهمی است.
احتیاج داریم ما؛ حاج میرزا جواد آقا باید معرفی بشود. معرفی این بزرگوارها با این چیزهای ظاهری نیست. نامگذاری سالن و خیابان و تابلو و این چیزها (البته اینها هم خوب است. ایرادی ندارد) اما مهمترش این است که ایشان معرفی بشود. از این عناصر بزرگوار و برجسته که بحمدالله هستند؛ مانند آقای جوادی، آقای حسنزاده، آقای مصباح بزرگانی که اهل معانی هستند الان، این چیزها را درک میکنند، دعوت بشود و بیایند حرف بزنند و صحبت کنند و مقداری تشریح کنند هویت حقیقی این شخصیت بزرگوار را و اینها پخش بشود. در میان جوانهای ما، میبینید اقبال به این عرفانهای جعلی و مصنوعی و وارداتی و واقعا چرند را. مثل این است که فرض کنید شما کاسه بلورین یا کاسه چینی نقاشی شده فاخر را مقایسه کنید با کاسه پلاستیکی. به همان شکل است. آن هم کاسه است، آن هم ممکن است نقش و نگاری داشته باشد اما این کجا و آن کجا؟!
میبینید اقبال جوانها به این چیزها را. هر گوشه یک شخصی علمی بهپا کرد، یک عده دورش جمع میشوند. این نشاندهنده این است که این تشنگی وجود دارد امروز. این تشنگی را باید با آب زلال برطرف کرد. ما چنانچه آب گلآلود یا آب مسموم هم بدهیم، این تشنگی برطرف خواهد شد اما با چی؟! نباید بگذاریم این تشنگی، این عطشی که وجود دارد با این آبهای مسموم، گلآلود، متعفن برطرف بشود. باید این تشنگی بماند و با آب زلال و گوارا، عرفان حقیقی و معنوی برطرف بشود. «منبع:ویژه نامه آیه»
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)
۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه ۴۴) ... پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.» «جهان نیوز»
آن چه خواهید خواند خاطره ای است از عبدالحسین بنادری از رزمندگان سال های دفاع مقدس:
... در همان روزهایی که در ماووت عراق بودیم یکی از فرمانده گردانهای ما شهید شد. گردان بی فرمانده ماند. به دنبال فرد مناسبی بودم تا فرمانده گردان کنم. بچهها برادری را معرفی کردند و گفتند که قبل از انقلاب توی آمریکا بوده و تکنسین هواپیماست. نیرویی مومن، مخلص و باتقوا که توی اطلاعات و عملیات بود. کنار برادر چیتساز برای ما کار شناسایی مواضع دشمن را انجام میداد. موضوع را با او در میان گذاشتم. هرچه اصرار کردم نپذیرفت. گفت:
- من لایق این مسئولیت نیستم! مسئولیت سنگین است. من کوچکتر از این حرفها هستم.
خیلی اصرار کردم، اما نپذیرفت. آدم فهیم و باسواد و خوشکلامی هم بود. گفتم:
- نیروها تو را پسندیده و به من معرفی کردهاند. در این شرایط تکلیف است، باید بپذیری!
کمی فکر کرد و گفت:
- امشب تا فردا صبح به من مهلت بده!
قبول کردم. اواخر شب بود که نامهای به دستم رسید. دیدم نامهی همان برادر است... نامه با خط و انشای زیبایی نوشته شده بود. در نامه از من خواهش کرده بود و گفته بود: «من وقتی به عنوان یک نیروی اطلاعات و عملیات از خاکریز مقدم خودمان جدا میشوم و در مسیر کمین دشمن قرار میگیرم، در آن تنهایی و تاریکی شب، خودم با خدای خودم تنها میشوم، وقتی آن استرس و فشار را تحمل میکنم و عرق ترس روی پیشانی و بدنم مینشیند، خدا را به خودم نزدیکتر احساس میکنم. این حالات برای من مقدس است. احساس میکنم گناهانم با این کارها بخشیده میشود. خواهش میکنم این لحظات ناب را از من نگیر. از من بگذر!»
نامه را که خواندم دیدم چه روح لطیف و دل بزرگی دارد. حوالی صبح بود که خبر آوردند فلانی شهید شده است! ... خیلی تکان خوردم و ناراحت شدم. «مشرق نیوز»
یادداشـتی از شــــــــهید احــــمدرضا احــــــــدی ،رتبـــــه اول کنــــــکور پزشـــــکی ســـــال 64 : چه کسی میداند جنگ چیست ؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد ؟ |
ابراهیم اصغری به سال 1336 در زنجان متولد شد. او علاوه بر این که دانشجو، معلم، ورزشکار، شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و مداح اهل بیت بود ، در ماه های پایانی حیاتش عضو شورای فرماندهی اطلاعات عملیات لشگر عاشورا نیز به شمار می رفت.
ابراهیم اصغری به تاریخ 19/10/65 در عملیات کربلای 5 در لباس غواصی در منطقه شلمچه به شهادت رسید. آن چه می خوانید آخرین جملاتی است که شهید ابراهیم اصغری در شب عملیات کربلای ۵ در ۱۸/۱۰/۱۳۶۵ در آخرین صفحه دفترچه اش نوشته است:
« این زیباترین لحظه ی زندگی من است زیرا پنج ساعت مانده یا به معشوق بپیوندم و یا حسرت عاشقان را بخورم »
و عکس زیر آخرین تصویر شهید ابراهیم اصغری پس از شهادت است.ابراهیم عادت نداشت هنگام عملیات هایی که بعنوان غواص در خط مقدم حاضر می شد اسلحه حمل کند و تنها به بستن تعدادی نارنجک دور کمرش نارنجک بسنده می کرد.
*وصیت نامه شهید ابراهیم اصغری:
بسم الله القاصم الجبارین
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه (سوره توبه)
به نام آنکه، هستی بخش جانها و هادی انسانهاست. ارحم الرحیمی که انبیا و اولیا و شهدا را اسوه بشر قرارداد و به وسیله آنها، مشعل فروزان هدایت را برافروخت. سلام بر مهدی(عج)، آنکه انتظارش اعتراضی است بر هر چه ظلم و جور و استکبار و بی عدالتی است. درود بر قلب تپنده ستمدیدگان زمین، بت شکن عصر و ناجی دهر امام امت خمینی کبیر و تحیت و تهنیت بیکران به شهدا و خانواده های گرانقدرشان که با مقاومت خود و صبر زینب گونه شان، امید دشمنان را تبدیل به یاس کردند. من سرباز حقیر امام زمان، ابراهیم اصغری، با آگاهی کامل این راه را که ثمره هزاران گل نورسته پرپر شده انقلاب اسلامی است، انتخاب کرده ام و می دانم که این راه سختی و شکنجه و معلولیت و شهادت و اسارت داردولی من از صلب مردانی، متولد شده ام که قرن ها می گفتند:((حسین جان اگر در کربلا بودیم نمی گذاشتیم دست نامحرمان به خیام اطفال مظلومت برسد و من هم در ادامه راه آنها به لبیک گویان، پیوسته ام، اگر چه دیر بیدار شدم؟ اگر چه برای یافتن آب حیات در ظلمت به خیلی درها کوبیدم، ولی سرانجام، آن دری را که بایداول می زدم، یافتم و اکنون هرگز این آستانه را رها نخواهم کرد. امت مقاوم اسلام! بدانید و آگاه باشید که اگر همگی حول محور رهبری واحد اسلامی، جمع شوید هیچ قدرتی نمی تواند در بنیان مرصوصتان رخنه نماید. با اسلحه ایمان، با اتکا به حبل الله المتین، دست منافقین، دورویان، آنهایی که چوب لای چرخ انقلاب می گذارند و آنهایی که حرمین شریفین و عتبات عالیات و قدس عزیز را غصب کرده اند و بر فراز ویرانه های دیریاسین و کفر قاسم و صبرا و شتیلا و هویزه و خرمشهر و قصر شیرین عربده کشی می کنند و سند اسارت امت اسلام را امضا میکنند، قطع نمایید و به عصرها و نسل ها بفهمانید که ما، وارثان خون سیدالشهدا و یاران با وفایش هرچند در کربلا نبوده ایم، ولی هر روز، زمان عاشورا و هر زمین را کربلا کرده ایم و در این محرم، هیچ چیزی غیر ازمنافع اسلام عزیز برایمان ارزش ندارد. اما! کاش می شد در عشق تو، هزاران بار می کشتنم و قطعه قطعه ام می کردند، تکه های تنم را می سوزاندند و خاکسترم را به باد می دادند و باز زنده می شدم و تو خمینی جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتی بالاتر از وجودسراپا مهر تو هست؟ بگو تا همه از پیر و جوان و مرد و زن کفن پوشان، شویم و غسل شهادت را که یادمان داده ای از آب های اقیانوس عشقت بگیریم و زمین را بر مهدی(عج)، فرشی گلگون تدارک ببینیم. آمدیم تا جان ببازیم، دست چیست مرد کز سیلی بترسد مرد نیست
اما پدر جان و مادر جان! که قدر تمام دنیا دوستتان دارم و هیچ گاه چهره های مهربان و خدایی تان از نظرم محو نمی شود، من فرزند خوبی برای شما نبودم , نتوانستم، در پیری عصای دستتان باشم، ولی یادتان باشد که شما این گونه در دامان پرمعنویت خود پرورش دادید، شماسیدالشهدا (ع) را برای من، اولین بار شناساندید. در مرگ من، ناراحت نباشید. اگر گریه می کنید، برای علی اکبر حسین(ع) گریه کنید. من خیلی به روضه سیدالشهدا و یارانش علاقه دارم، مجلس روضه را فراموش نکنید، ما با همین مجالس زنده هستیم. اسوه مقاومت صبر باشید، آن چنان که صبر از دست شما به تنگ آید کاری نکنید که خدای نخواسته، دشمن اسلام شادشوند، چون کوهی استوار از جای[خود] نجنبید. انشاالله دیدارمان در جوار سیدالشهدا(ع). خواهرانم! اسوه تقوا وعفت و حجاب باشید، من دوست ندارم در مرگم شیون و زاری کنید. بلکه راه ما و شهیدان را به فرزندانتان بیاموزید. ازتجمل، دست بردارید و بدانید که هیچ کس چیزی از این دنیا نمی برد، همه فانی هستند. [با] هم دیگر مهربان باشید, هم دیگر را به تقوا و نظم و عفت و حجاب راهنمایی کنید. از خانواده های ضد انقلاب دوری کنید و با آنهامعاشرت ننمایید، آنها را طرد کنید، شاید از اعمال زشت پشیمان شوند. اما دوستانم! نمی دانم، برایتان چگونه بوده ام، ولی همیشه دوستتان داشته ام. برادرم عباس می دانی که مهرت در دلم مالامال است، بعد از من پدر و مادرمرا فراموش نکن، آنها مرا در تو خواهند جست، به آنها دلداری بده. خداوند به شما جزای خیر دهد . این زیباترین لحظه زندگی من است، زیرا پنج ساعت مانده است که یا به معشوقم، بپیوندم و یا حسرت عاشقان را بخورم. در پایان، از همه حلالیت می خواهم، زشتی ها و بدی ها را به بزرگی خود به خاطر شهدا ببخشید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
بنده حقیر خدا،
ابراهیم اصغری
«مشرق نیوز»
ناگفته های سردار غلامعلی رشید از دفاع مقدس تهران، سال ۱۳۶۳، محل ساختمان روابط بین الملل، پس از عملیات بدر، تشکیل جلسه فرماندهان جنگ از راست: عزیز جعفری، احمد غلامپور، غلامعلی رشید، شهید علی هاشمی، حسین علایی
|
|
خبرگزاری فارس: شهید حاج «حسین خرازی» فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) در آبان 1362 بعد از این عملیات پیروزمندانه در بین رزمندگان سخنرانی کرد که بعد از 27 سال این سخنرانی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، عملیات «والفجر 4» شاهد رشادتهای شهید باکری و شهید خرازیها بود؛ شهید حسین خرازی در آبان 1362 بعد از این عملیات پیروزمندانه در بین رزمندگان سخنرانی کرد که بعد از 27 سال این سخنرانی منتشر میشود.
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلات و السلام علی سیدنا ابی القاسم محمد(ص) و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. قال الله الحکیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه.
با درود و سلام بر امام زمان (عج)، نائب بر حقش حضرت امام و شهدای تاریخ اسلام به ویژه شهدای عملیات «والفجر2»، «والفجر3»، برادر شهید حجت الاسلام ردانی پور، برادران شهید دیگر و به ویژه شهادت برادر عزیز، مسئول اطلاعات عملیات لشکر امام حسین (ع) سید مصطفی حسن زاده و برادر مهدی جمشیدی و کلیه معلولین و مجروحین این جنگ تحمیلی (برای شادی ارواح همگی شهدا صلوات).
بحمدلله جلسه خیلی خوبی برای بزرگداشت و ختم شهدای عزیز برپا شده و معنویت پرباری در این جلسه مشاهده میشود که انگیزههای قیام امام حسین (ع) را ما در این جلسه و در این شهادتها میگوییم.
«برخی از مؤمنان، بزرگمردان و رادمردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند و بر سر این وفا و عهد شهید شدند».
* هدف از خلقت در سخنرانی شهید خرازی
در نظام خلقت هیچ چیز بدون حکمت نیافریده شده و هدف از خلقت «و ما خلقت الجن و الانس، الا لیعبدوا» فقط عبادت، کمال انسانیت و رسیدن به خدا مطرح است و هر پدیدهای در نظام خلقت غایت و آخری دارد و انسان هم یکی از این پدیدههای خلقت هست که برای آن یک غایت و یک هدفی در نظر گرفته شده است. اگر چه برای این اهداف، خداوند تبارک و تعالی، برای تحقق دادن آنها سزاوارتر است، لیکن به سبب بعضی از حکمتها و آزمایشها، این را به دست خلیفه روی زمین، یعنی انسان نهاد؛ شهدا در این صحنه و در این میدان، بهترین الگوها و بهترین علامتهای راه و نمونههائی هستند که این اهداف را در جامعه پیاده میکنند و با شهادت خودشان گواه میگیرند؛ خدا آنها را بر ما گواه میگیرد «یتخذ منکم شهداء» و در این صحنه آزمایش که انسانها در نظام اسلام مطرح است، این است که صبر داشته باشیم و خداوند میفرماید «ام حسبت من تدخل الجنت» آیا شما گمان میکنید که بیهوده به بهشت میروید در صورتی که این چنین نیست، اینطور نیست، بهشت عاجین و مخلوط شده با صبر «الجنت حُفَت بمکاره» بهشت خوابیده شده، نهاده شده در بین مشکلات و انسانی که میخواهد به این بهشت برسد، باید صبر کند و به مقام صبر و صابری برسد، خداوند در معیت صابران است و صابران در معیت خدا هستند.
* در هر شهیدی خصیصهای است که میتواند هدایتگر باشد
هدف بیشتر این شهادتها تربیت ما انسانهای خاکی است؛ اگر خوب دقت کنیم در این شهادتها میبینیم برای ما تربیتهائی است که باید بیشتر به آن توجه کنیم؛ در هر شهیدی یک خصیصهای است، یک اخلاق پسندیدهای است که اگر ما به آن تأسی کنیم، برای هدایت ما میتواند رهنمون و هدایتگر باشد و خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که در جامعه ما شهدائی میگیرد و ما را به این شهدا، به مقام اخلاق این شهدا توجه میدهد، که ما هم این چنین باشیم و خداوند در این خلقت انسانهایی را خلق میکند، انسانهایی را انتخاب میکند که بیشتر دوستشان داشته باشد؛ « یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفاً کانهم بنیان مرصوص» و این شهدا و این برگزیدگان همگی و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص میشوند.
* چه بسیار کسانی که پس از شهادت بهشتی مظلوم، تربیت شدند
بالای هر برّی، برّی است و آن جهاد فیسبیلالله است و سپس شهادت فیسبیلالله؛ جهاد بابی است که به ما حیات میدهد، به ما زندگی میدهد و ما را زنده نگه میدارد و حیات ما در جهاد است؛ اگر ما در شهادت این 72تن، که در رأس آنها، سالار شهیدان تاریخ اسلام، در زمان حال، حضرت آیت الله بهشتی را میبینیم، اینها برای ما حکمتها، تربیتها و درسهایی است، قبل از شهادت چقدر به شهید مظلوم دکتر بهشتی تهمت میبستند، ایشان را زیر سؤال میبردند، جملات خیلی هرزی به ایشان میگفتند و نسبتهای ناروا میدادند، ولیکن بعد از شهادت ایشان مردم به اخلاق، به بزرگ منشی این مرد، به فضائل اخلاقی و مقام علمی معنوی این شهید مظلوم پی بردند و چه بسیار تربیت شدند و چه بسیار راه خوبی را پیش گرفتند.
پس در همه این شهادتها، یک حکمت و یک هدفی است که ما اگر خوب به آن توجه کنیم، خوب به آن عمیق بشویم، میبینیم که آنها همه برای تربیت بشر، تزکیه بشر، تزکیه انسان و تربیت انسان بوجود آمده و خدا این کار را انجام میدهد و خدا انتخاب میکند، باذن الله.
* «شهید» اوج رهائی از وابستگیهاست
قرآن کریم میفرماید «ولا تحسبنّ الذین قتلوا فیسبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» مپندارید کسانی که در راه ما جهاد کردند و شهید شدند، مردهاند، اینها حیات دارند، با شهادت خودشان به ما حیات میدهند. میبینیم که اینطور هم هست، میبینیم که در جامعه اسلامی که ارزشهای انسانی و اسلامی برای ما اهمیت دارد و برای ما معیار است، این است که این انسانها آن طور که خدا آنها را برمیگزیند، برای ما هم الگو باشد.
درباره شهید صحبت زیاد هست، بزرگان ما، قرآن کریم، احادیث زیاد هست در فضیلت مجاهدان و شهدا، حتی در مقام شهید هست که در روز قیامت پیامبران هم برپا میشوند و میایستند به احترام شهدا و شهدا بدون جواب و سؤال میآیند؛ از جلوی همگی رد میشوند؛ اولین گروهی هستند که به بهشت خداوندی میرسند و در آنجا مقیم میشوند. اینها همگی در اثر پاسداری و جا پای انبیاء گذاشتن و در خط انبیاء حرکت کردن و خود را منطبق با قوانین و معیارهایی که آنها برای جامعه ما عرضه داشتند، میباشد.
فقط این فضیلت برای آنها است و شهدا چون که حق را تشخیص میدهند و برای اقامه حق خود را به کشتن میدهند، اینها شهیدند و به آنها شهید میگویند و شهدا الگوهای انسانیت و انسانهای وارستهای هستند که خودشان را از وابستگیها رهانیدهاند و کلمه زیبا برای این شهدا گفته شده که شهید اوج رهائی از وابستگیها است.
* شهید حسن زاده خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود
ما میبینیم آقای شهید سیدمصطفی حسن زاده یکی از این افرادی هستند که در این جرگه قرار گرفتهاند و ما باید به این شهید عزیز، این شهید بزرگوار تأسی بکنیم و ببینیم ایشان چرا شهید شد؛ ایشان چه کرده بود که به این مقام رسید؟
من موقعی که آقای حسنزاده شهید شد، به چند تا از برادران خوبمان که از نزدیکان هم هستیم، گفتم که خوب فکر کنید، بررسی کنید که چرا آقای حسنزاده شهید شد و چرا خدا ایشان را انتخاب کرد و آن قدری که میتوانیم جواب بدهیم همین که این انسان والا خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود، متصل به صفات الهی کرده بود، خودش را آماده کرده بود، یک انسان صابر و مجاهدی شد که خدا دید لیاقت شایستگی و انتخاب آن در این جامعه فعلی و در میان این برادران اطلاعات عملیات، که شبانه روز در این کوهها راه میروند و سنگهای سخت را زیر پای خودشان نرم کردند و دشمن را شناسائی کردند، آن را گواه میگیرد و خوب میتوانند برادران اطلاعات عملیات بفهمند که این برادر شهید و عزیز چه خصلتهای اخلاقی خوبی داشت.
*شهید حسنزاده به تنهایی یک لشکر بود
شهید حسن زاده یکی از افراد فداکار، شجاع و مدیر ما بود که شهید شد؛ او به تنهائی یک لشکر بود و ما شاید نسبت به این برادر ظلم کرده باشیم و در محضر شما برادران عزیز، خداوند تبارک و تعالی و این شهید ارجمند که الان حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ما هست، باذن الله طلب بخشش و آمرزش میکنیم و از آن میخواهیم که برای ما شفاعت بکند.
از بزرگ مردی و ایثارگری این برادر همین قدر بس که به تنهائی آمد در این منطقهای، که عرض منطقهای که باید شناسائی میکرد، بیش از 60 کیلومتر بود و ما از دشمن هیچ شناسائی نداشتیم، ایشان قبول کرد، رفت و اطلاعات را سازمان داد، تقسیم کرد، محور کرد و شروع به شناسائی کردند و با تجربه و قدمتی هم که در طول جنگ داشت و ما هم آن را میشناختیم، ایشان شروع به شناسائی کرد و منطقه را آماده کرد، دشمن خدا را شناسائی کرد و چه خوب منطقه را آراست، و از زیاد کار کردن و خوب کار کردنش، شهادتش گواه است.
آقای حسن زاده را ما از عملیات طریق القدس که ایشان فرمانده یکی از گردانهایی بود که با خود ما و گردان شهید جولایی و گردان آن برادرمان آقای خانی که از بچههای مشهد هست زخمی شد در آن علمیات، دو سه گردانی که یکی از برادران بودند آقای احمدی توپخانه، طلبه هم هست، آن عملیات بود، محوری را بایدبرای عملیات میرفت که پشت دشمن را در چزابه ببندد، آقای حسن زاده را تقریباً یک روز قبل از عملیات به ما دادند و ما با ایشان صحبت کردیم و مسائل عملیات را با او در میان گذاشتیم و ایشان از پشت بستان که میشود شمال بستان، رملها را به طول 17 کیلومتر و به عمق 10 کیلومتر پیاده همان روز با نیروها آمد و نزدیکهای مغرب بیش از 7 ساعت راه رفته بود و شب هم باید 4ـ 3 ساعت دیگر راه میرفت، رفتند و به چزابه رسیدند، البته رسیدن این گردانها به چزابه ماجراها و حوادث زیادی دارد.
در اینجا معترفم و خدا را شاهد میگیرم تحت تأثیر زحمات این برادر شهید قرار گرفته بودم، رویم نمیشد که از ایشان سؤال کنم و حتی در زمان شهادتش، قبل از شهادتش از او بیایم و سؤال کنم.
یک نامهای برداشتم نوشتم و آن احساساتی که داشتم در نامه آوردم و گفتم خلاصه من را میبخشید، انشاءالله ما را حلال کنید، در سی ام ماه نوشتم، در 29شهریور بود یا30 و متقابلاً این برادر برای ما یک نامه نوشت که به شما بگویم جداً از قوت ایمان، روح بزرگ و سعه صدری که این برادر داشت و همه کارها را به شما برادران عزیزی که بیشتر از واحد اطلاعات عملیات هستید، میسپارم و نامه اش الان پیش من است.
* شهدا در زمین گمنام و در آسمان با عظمت هستند
به هر جهت اسلام و تاریخ، فداکاری این شهدای بزرگ را از یاد نخواهد برد، اگر چه این شهدا، کما اینکه امام هم فرمودند در روی زمین گمنام هستند ولیکن در آسمانها اینها کرامت دارند و عظمت. یاد، انسانیت و کارشان در آسمانها و پیش خداست.
بدانیم که ما باید در این مصیبتها به خدا رو بیاوریم و بگوئیم «انا لله و انا الیه راجعون»، این آیهای است که خداوند میفرماید «و اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون»، این را همه باید بگوئیم که اساس ایدئولوژی ما بر اساس همین آیه پایهریزی شده و اساس جنگ ما هم بر همین اساس، یعنی ما در جهان مطرح میکنیم که فرمانده اصلی و قدرت اصلی خداست «انا لله و لا الله الا الله» همان که بگوئیم «قالوا لا اله الا الله»، باید لا اله الا الله بشویم، نه حتی بگوئیم بشویم و بسازیم.
* اگر در جهاد سستی کنیم ضعیفها قوی میشوند
سر ِجنگ ما از همین جاست، که بگوئیم طاغوتها نباشند، کافران نباشند، ملحدین نباشند و از همین جا درگیری ما با شیطان بزرگ که آمریکاست شروع میشود و ما حیات خودمان را فقط در این جنگ «و عصی تکرحوا شیئاً و هو خیر لکم» و جداً همین طور است.
ما یک نمونهاش را که در نهج البلاغه حضرت علی به بررسی گذاشته، میبینیم که اگر ما در کار این جهاد سستی کنیم، باعث میشود که ضعیفها قوی بشوند، این را هم میتوانیم منفی تعبیر کنیم، هم مثبت؛ هم میتوانیم بگوئیم که کویتی که الان میآید و میگوید ما مجبوریم به عراق کمک کنیم و رئیس جمهور و اعضای دولت ما با هم مشورت میکنند و میبینند که بهترین موقع است که به این سفیر کویت تو دهنی بزنند و درسی بشود برای این سفیر و همانهایی که میبینیم فرانسه میخواهد عراق کافری که ریگان را پشتیبانی میکند و احتیاط عراق است، میخواهند هواپیمای سوپر اتاندارد بدهند که تأسیسات نفتی ما را بزنند و امام هم میبینیم که خوب دقیقاً موضع گیری میکنند و میگویند اگر این هواپیماها به عراق داده بشود، ما میآئیم چکار میکنیم، میآئیم تنگه هرمز را میبندیم و نفت را بر روی اروپا میبندیم، امام خیلی پا را فراتر میگذارند. آن قوه ایمان، اراده و تصمیمی که همهاش ناشی از اسلام و ایمان است و این مطلب را میگوید که همگی این تصمیمها و این ارادهها در اثر این پایمردیها، زحمات و شهادتهایی است که تا به حال برای اسلام داده شده است.
* چتر حفاظتی خدا همیشه بالای سر ماست
در عملیات پریشبی که در اینجا انجام گرفت و بحمدلله یک معجزهای انجام گرفت و جداً ما آن چتر حفاظتی خدا و این لطف همیشگی خدا را و این فضل دائمی خدا را همیشه بالای سر خودمان میبینیم و در زندگی خودمان احساس میکنیم. پریشب دشمن که احساس خطر کرده و دیده بود که این ارتفاعات سورن، خیلی مهم است، راهنمای صعب العبور هم زیاد در این ارتفاع دارد و ما هم نیرو نداریم، آمد و از همان ابتدا خودش را آماده کرد، با هلیکوپتر و پیاده از زمین آمد و ارتفاعات را گرفت و چقدر حساب شده حتی دیدهبانی با توپخانه و بیسیم و تلفن سیم کشیده بودند و نیروهای آمادهای که از قبل تهیه کرده بودند، آتشهایی که از قبل تهیه کرده بودند آمد و قصد گرفتن این ارتفاعات صعبالعبور، مهم، حیاتی و مؤثر را داشت، مؤثر از این جهت که اگر این ارتفاعات دست دشمن میماند، تمام این جادههایی که ما کشیده بودیم، این کارهایی که برادران کرده بودند، چه دایره اطلاعات و مهندسی جادههایی که کشیده شده بود و تمام پادگان مریوان، شهر مریوان، همه زیر تیر مستقیم عراق قرار میگرفت و دیگر ما اگر عملیات انجام نمیدادیم، خیلی سنگینتر و بهتر بود که با همت برادران اطلاعات و عملیات و آن هوشیاری و زیرکی که آقای حسن زاده داشت، همان موقع فهمیده بود دشمن میخواهد روی ارتفاعات بیاید و این آتشی که دارد روی اینجا ریخته میشود بدون دیدهبانی شده نیست و لذا نفوذ کرده و تا روی ارتفاعات سورن برود و آنجا را کنترل و هدایت کند، در بین راه شناسائی شده و توسط دشمن به شهادت میرسد؛ بعد میبینیم که چند تا از برادران اطلاعات که در حال شناسائی بودند با آن افراد دشمن درگیر میشوند و آقای طاهری چند نفر از آنها را اسیر میگیرد و میآورد و ما فهمیدیم که اینها قصد گرفتن این ارتفاعات را دارند و خوب خودمان را آماده کردیم و به برادر آقایی که توی چاله سبز بود، گفتیم بچههای طرح عملیات را آماده کند، آن هم هر چه فرمانده گروهان و گردان داشت و یک سری از بچههای اطلاعات و تخریب را آماده کرد و برادر شمالی از اطلاعات آمد، همین طور و با کمترین سلاح و تجهیزات رفتند و جداً بر انبوه دشمن که بیش از دو گردان - یک گردان در شب بود و یک گردان هم صبح زود آمده بود به ارتفاعات - درگیر شده بودند و دشمن را کوبیدند و از روی ارتفاعات پائین ریختند و دو تا اسیر دیگر هم گرفتند و باهم الحاق کردند و جداً این فضل خدا بود، که اگر این کار انجام نمیگرفت و اگر این سرعت عمل نبود، جداً یک فاجعه میشد و ما باید چقدر شهید میدادیم، تا آن ارتفاعات را دو هفته تسخیر کنیم با آن صخرهها و سنگین بودن و صعب العبور بودنش و برادران جداً همت کردند و رفتند و ارتفاع را تأمین کردند. اجرشان با خدا باشد و جداً این فداکاریها، این فدایی دادنها و این جانبازیها، چه از برادرانی که از اطلاعات شهید شدند، که دشمن از غیضش پس از اینکه ایشان به شهادت رسیده بود چند تا تیر خلاص هم به آن خالی کرده بود. البته آنها هم بیشترشان به سزای این تجاوز خودشان رسیدند.
* عزت ما در شهادتها و جراحتهاست
قرآن میگوید که این جنایتکاران را باید قصاص کرد «و لکم فی القصاص حیات» حالا این منظور 4 تا هروئینی یا 4 نفر منافق نیست؛نه، این یک آیه عامی است «و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب» ما باید از اینها قصاص بگیریم و در این قصاص برای ما حیات است، ما باید این آیه را نصب العین خودمان قرار بدهیم و از این شهادتها و از این جراحتها و مجروح دادنها نهراسیم که تکامل و حیات ما هم باز هم در همینها هست؛ عزت ما هم در همین شهادتها و جراحتهاست، ما هم به شهادت و هم به این جراحتها آزمایش میشویم و مؤمنین در این مرحله از آزمایش که میزان و گرایش به حق و صبرشان مشخص میشوند که چقدر اینها به حق، به خدا جداً وفادارند و گرایش دارند و همه ما در این منطقه خودشناسی و خداشناسی حتماً و حکماً به ضعفهائی که خودمان داریم، حتماً پی میبریم و چه خوب است که خودمان را اینجا وارسته کنیم؛ این اخلاق رذیله -که حالا من خودم را میگویم- اگر داشته باشیم بر اثر این برخوردها و این حوادث انشاءالله بتوانیم در جهت علاجش بر بیاییم و از خدا بخواهیم که یک شوق و یک ایمانی بدهد، که به آن برسیم. یک صلواتی بفرستید.
* از این شهادت ها درس بگیریم
ما از برادران عزیز اطلاعات و سایر برادران میخواهیم که از این شهادتها درس بگیریم و انشاءالله خسته نشویم و ببینیم که امام، آن پیرمرد، با آن بشاشیت، با آن سن زیادی هم که از امام عزیزمان رفته، به امام نگاه کنیم و ببینیم که امام اصلاً در رابطه با مسائل خم به ابرو نمیآورند و توکلمان به خداست و چون که ایمان به خدا و توکل بر خدا دارند. خداوند یک سکینه و یک آرامش خاصی که ناشی از ایمان است به امام داده و اگر ما بیاییم بعضی از آیتاللههای خودمان را ببینیم که در این سن هستند، حتی میخواهند مسائل فقهی و آن فتوا هائی که شاید قبلاً دادهاند و بدهند، دو مرتبه ازشان که سؤال میکنی، اینها روی کتاب نگاه میکنند و امام میبینیم بحمدلله در اثر آن ایمان قوی و آن خداشناسی که دارند، جوان مانده و صحبتهایشان را به همان بشاشیت بیان میکند؛ این است که ما احساس ضعف، خستگی بر خودمان ندهیم و انشاءالله همین طور که قبلاً به پیش میرفتیم، حالا خیلی آگاهتر، بیناتر با تجربهتر و با شهادتهایی هم که حالا پیش میآید، با درس بهش نگاه کنیم، توجه کنیم و همچنان به پیش برویم.
* از خدا میخواهیم که به ما صبر، اراده و ایمان بدهد
انشاءالله کار شناسائی این منطقه را که برادرمان آقای جعفری هم بهشان مسئولیت دادیم و گفتیم که پیگیر این خط عملیات باشند و انشاءالله کارهائی که برادرمان حسن زاده در ارتباط با اطلاعات انجام میداده، آنها را محکم دنبال بکند و آن سازمانی که در ارتباط با اطلاعات هست، آنها را انجام بدهد و برادران همانطور که با شهید حسن زاده کار میکردند، با برادرمان آقای جعفری کار کنند و انشاءالله دنبال کارها باشند، تبعیت خودشان را نشان بدهند که در قرآن هست «فمن یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا» کسانی که در معیت با خدا و رسول هستند، اطاعت بکنند، آنها حشرشان با یا مرگشان یا حیاتشان با خوبان، با شهداست، با صالحین است، با انبیاء و با صادقین است و بهترین رفقا را اینها دارند و اینها با این 4 دسته محشورند و رفیقند و این آیات صریح قرآن است.
من در اینجا همگی برادران را به خداوند بزرگ میسپارم و برای همگی شما و خود ما درخواست صبر، جداً این شهادتها برای ما مشکل است و برای ما که فعلاً در لشکر نوپا هستیم و به افراد با تجربه، قدیمی و کارائی زیاد، احتیاج داریم و جداً همین طور هست، مشکل است و از خدا میخواهیم که بهمان صبر و قوت تصمیم، اراده و ایمان بدهد.
از یکی از برادرانی که نوحه خوان هست میخواهیم که بیاید یک مقدار نوحه بخواند، آقای صنعتی هم که هست اگر ایشان آماده هستند و انشاءالله آماده هستند بیایند و چند کلمهای هم صحبت کنند.